و مستحب است كه قاضى را درّهاى باشد كه
تأديب كند بدان گاهى كه حاجت افتد. و زندانى فراگيرد از براى حاجت بدو در تعزير و
استيفاء حق از كسى كه مماطلت نمايد. اين است سخن «انوار».
و چون اصحّ در مذهبين اين است كه سلطان مىتواند كه قضا كند، در اين
مقام اعمال قاضى و كيفيت پرسيدن مرافعه و متعلقات آن را ياد كنيم تا اگر سلطان
خواهد كه مرافعه پرسد او را معرفت آن حاصل باشد، و باللّه التوفيق.
فصل پنجم، در بيان اعمال قاضى و كيفيت مرافعه كه سلطان چون قضا كند
او را بدان عمل بايد كرد تا بر وجه شرع باشد:
بدان ايّدك اللّه تعالى كه اعمالى كه قاضى متكفّل او است بسيار است،
از آن جمله آنچه اتفاق مذهبين است كه از اعمال قاضى است هجده امر است:
اول، سماع بيّنه.
دوم، تحليف.
سيوم، فصل خصومات به حكم يا اصلاح از تراضى.
چهارم، استيفاء حقوق و حبس نزد حاجت.
پنجم، اقامت حدود و تعزيرات.
ششم، تزويج كسى كه او را ولى نباشد از نساء.
هفتم، ولايت در مال صغار و مجانين و سفها.
هشتم، بيعتر كه از براى دين بعد از ثبوت او.
نهم، حفظ مال غائب و اقراض او.
دهم، بيع مال مجهول المالك و حفظ ثمن او يا صرف او در مصالح.
يازدهم، نگاه داشتن چيزهاى گمشده و لقطات.
دوازدهم نظر در وقف از جهت حفظ اصول او و ايصال غلههاى او به مصارف
به تفحص از حال متولّى و قيام به آن اگر متولّى وقف نباشد. و در اين عمل خلاف
حنفيّه هست. در «فصول عمادى» گويد: اگر قاضى به قرى رود و نصب قيّم كند در