نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 347
آنچه توانستند از اسائه ادب منظور داشتند.
بعد، آن دو آفتاب سپهر اسلاميت را يكى به طرف عربستان[1]
و ديگرى به طرف خراسان تبعيد نمودند[2] و مابقى
از نفوس زكيّه را به كند و زنجير، اسير و حقير داشتند و به قسمى در محبس به آن
بيچارگان سخت گرفته بودند كه زبان را ياراى تقرير نيست و مانند اهل بيت عصمت به
اندازهاى در حبس صدمه خوردند كه عبيد اللّه از عمل آنان شرمگين گرديد.
[وضعيت شهداى بمباران مجلس]
و امّا آن شهيدان حرّيت كه از روى سعادت در راه ملّت جان دادند،
كشتههاى آن مظلومان در مسجد و خيابان به روى هم اوفتاده، سركردههاى روسى با
قزاقهاى دولتى و جمعى از طايفه سيلاخورىها[3]
سواره و پياده با اسب و استر در مسجد و مدرسه در آمدند. كشتههاى مسلمانان را
برهنه و عريان [و] حجرات كه متعلق به طلبهها و علما بود، همه را غارت و يغما
نمودند.
مجلس شوراى ملّى را تمام غارت و خانههاى مسلمانان كه در اطراف بود
از اموال و اسباب به يغما بردند و بعد از [اين] همه دنائت و نانجيبى، كشتههاى
مسلمانان را بعد از چند روز در چاه و مزبله ريختند و از عمل زشت چيزى فروگذار
نكردند.
معذلك شما آنها را مسلمان مىخوانيد و آن نفوس زكيّه را تكفير
مىكنيد.
[مكافات ظلم و فرمايش پيامبر (ص) به سربازان اسلام]
و امّا اين فوز عظيم كه شما منتظر هستيد به اين سلطان جابر برسد، من
در كمال قوّة قلب و استحكام عقيده منتظر هستيم دچار يك نكبت بزرگى و يك ادبار سختى
بشود، زيرا از بدو خلقت بشر تاكنون هركس به اينگونه امور قبيحه اقدام كرد، عاقبت
به ذلّت و
[1] - بهبهانى سه روز در بند مىبود و پس از آن روانه
خاك كلهرش كردند« تاريخ مشروطه ايران، ص 661»
[2] - طباطبائى نيز از سه روز رها گرديده در ونك نشست،
و سپس آهنگ خراسان كرد.« همان مدرك»