responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 30

مستحب و حفظ نفس واجب و اداره گارى‌خانه هم خراب و دل تمام مسافرين از دست اينان كباب؛ آيا گارى نشستن جايز است يا نه؟ حكمى بر حرمت نشستن اين گارى گرفته، بعد آن حكم را به چاپ رسانيده، در ميان مردم منتشر سازم.»

خنديد، گفت: «جواب سؤال شما را من همين‌جا مى‌دهم كه حجج اسلام را زحمت ندهيد.» گفتم: «بفرماييد!»

گفت: «السّاعه مى‌گويم يك گارى ديگر بياورند، قدرى از محمول آن گارى در ديگرى بريزند و اسبهاى خوب ببندند و سورچى با وقوف همراه شما بفرستند و شما را در همه‌جا محافظت نمايند تا شما هم اعلام دهيد كه در مسافرت، غير از نشستن گارى حرام است!»

حسن خلق او را تحسين كردم. صدمات ما را هم او تصديق نمود. فورا امر كرد گارى ديگر آوردند، نصف از اسباب اين گارى را در آن گارى ريختند و خودش با چند نفر آمدند، چرخها و ساير ملحقات گارى را رسيدگى نمودند. بعد امر نمود روغندان چرخها را روغنگيرى نموده به تعميرات پرداختند و خودش در كمال ملاطفت با ما به صحبت مشغول بود. بعد از اتمام تعميرات از صدمات گذشته ما معذرت خواست، ما را سوار نموده، روانه كرد.

يك ساعت و نيم از آفتاب گذشته بود. از ميان بازار دامغان گذشتيم. طاطاوس ارمنى براى شغلى در يكى از حجرات تجارتى رفته بود. به نزديك آن كاروانسراى رسيديم او را هم‌سوار نموده به طرف مهماندوست‌[1] روانه شديم.

دوشنبه دهم شعبان المعظم‌

- نيم ساعت از دسته گذشته از دامغان بيرون آمديم بعد از يك فرسخ طى مسافت در


[1] - مهماندوست: قصبه مركزى دهستان دامنكوه بخش حومه شهرستان دامغان به شاهرود.« لغت نامه»

نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 30
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست