responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 263

معطّلى زحمت دو ماه يا سه ماه حبس را از جمعى برداشتم.

و شما به بيعارى نشستيد و تماشا كرديد و مى‌خنديديد و در وظيفه خود كوتاهى نموديد و حق انسانيت و اسلاميت خود را به جاى نياورديد و من كه به عقيده شما زحمت كشيدم، سود بردم نه زيان و غفران شامل حال من شد، نه خسران.»

بعد از مقدارى از اين مكالمات از حمّام بيرون آمدم، روانه منزل شدم.

در كوچه جنّت بالا خيابان، كاروانسرايى بود، دسته‌اى از اين كردها به عزم زيارت تازه رسيده بودند. درب كاروانسرا پياده شدند. كاروانسرادار از براى آنها منزل معيّن كرده بود و در حجرات ساكن نمود.

[ماجراى خريد چادرشب از كردها]

چون اين كردها چادرشب‌هاى ابريشمى خوب از براى فروش مى‌آورند، من به خيال آن افتادم كه هنوز مطاع آنها به دست دلال نيفتاده، خوب است بروم چند طاقه چادرشب از آنها بخرم، وارد كاروانسراى شدم. در كنار حجرات گردش مى‌كردم و از مقصود سراغ مى‌گرفتم. در گوشه كاروانسرا رسيدم. دو رأس اسب با يكديگر مشغول مجادله شدند و به طرف من مى‌آمدند و لگد مى‌انداختند.

من خود را كنارى كشيدم، چون در گوشه كاروانسراى بود و راه فرار نبود، در طويله [اى‌] ديدم ناچار به آن طويله پناهنده شدم يكى از آن اسبها هم به طرف همان طويله آمد. من به عقب طويله فرار كردم. در آن ظلمت‌كده طويله صدايى به گوشم رسيد.

يكى مى‌گفت: «مشهدى! نيا.»

در طرف آن صدا نظر انداختم؛ آفتاب‌رويى ديدم كه در زاويه طويله آرميده، و خورشيد چهره‌اى مشاهده نمودم كه در گوشه آن ظلمت‌كده خزيده، زهره جبينى- كه عطارد را به مشترى ديدار پايدار ندانستى- و قمر صورتى را ملاحظه نمودم كه مرّيخ سطوتش، زحل را زهره ديدار نگذاشتى.

نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 263
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست