نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 214
وطن، چون سرو خرامان، خوشبخت و در گلستان
مملكت به سرير شادكامى بر تخت نشسته به هيچ قسم او را كسالتى و به هيچوجه او را
نقاهتى نيست.
و اگر او را هم جزئى مرضى باشد، اين معالجه كه نسخه فرستادهاند و
دستورالعمل دادهاند، از براى او غير نافع و اين وتيره در مملكت ما غير شايع است.
طبيبان باهنر و حكيمان بانظر، به شرف حضور حاضر و اين مريض را
ناظرند. اگر اجازه رود، او را معالجه نمايند.»
بعد از اجازه از پدر ايرانيان، انجمنى از درباريان، چون محفل جنّيان
تشكيل يافت.
اوّل به اكثريت آراء گفتند: «چون اين مريض عليل مىنمايد. اوّل او را
مسهلى و ممزجى بايد؛ مقدمتا از راه صواب، اوّل بايد از او منع نان و آب نمود و به
كلّى قوايش را بايد ربود و بعد به معجونى از سمومات، روح اين مريض را از كشور حيات،
بيرون بايد كشيد.»
پس نسخه نوشته به فابريك[1]
و دواخانه روس فرستادند و دستورالعملى قرار دادند.
و آن از قرار ذيل است:
[نسخه براى نابودى وطن]
«بگيرند ريشه استبداد و بيخ بيداد، شكوفه اسارت و گل حقارت، دانه ظلم
بىحد و تخم جور بىعدد، تعدى نمايان، تخطّى بىپايان، مداخله نكردن ملّت، تعدى
حكومت، مجبور نمودن ملت را در اطاعت، سلب امنيّت، بردن ثروت، ربودن طاقت، جلوگيرى
از علم و معرفت، مضايقه از تعليم حكمت و صنعت، منع جرايد، سدّ باب معارف و مدارس،
كشيدن به قيد غلامى و بستن به رشته بندگى، علما را تبعيد نمودن، صلحا را شهيد
كردن، معدوم نمودن دانايان، و تسلّط خائنان و بيگانگان، ظاهر نمودن مصايب هولناك،
افتتاح شيركخانه و ترياك، بردن آسايش، تقويت فواحش، ندادن مواجب، تسلّط اجانب،
گرفتن ماليات، صرف لهويّات، نرسيدن به عرايض، ترك فرايض، محاصره