نام کتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران نویسنده : فراهانى، حسن جلد : 1 صفحه : 517
[تصوير] آيت
اللّه ابو الحسن اصفهانى
______________________________
(1). مدبر الملك در 26 آذرماه 1300 اعلان
كرده بود، كميسارياى مركزى اداره نظميه، در سه نقطه از شهر، شعبه صلحيه دايره
نموده كه صلاحيت رسيدگى به دعاوى تا ميزان يكصد و پنجاه تومان را دارند. (اسناد
ملى ايران شم ت 290007922).
(2). مراسله وزارت داخله به حكومت گيلان و
طوالش، 5/ 11/ 1300، اسناد ملى ايران، شم ت 290007922.
(3). تلگراف حكمران آستارا به وزارت داخله،
5/ 11/ 1300، اسناد وزارت خارجه، س 1300، ك 45، پ 4، ص 44.
(4). تلگراف مخبر السلطنه به وزارت خارجه،
6/ 11/ 1300، اسناد وزارت خارجه، س 1300، ك 45، پ 41، ص 6.
(5). حسينعلى ميرزا اعتضاد السلطنه پسر ارشد
محمد على شاه كه از يك زن صيغهاى بود. (فرهنگ رجال قاجار، ص 152).
(7). آقا سيد ابو الحسن اصفهانى از مراجع
تقليد شيعيان جهان و از فقهاى بزرگ ايران در قرن سيزدهم و چهاردهم هجرى است. وى در
سال 1284 ق، در قريه مديسه از دهات لنجان اصفهان متولد شد. سيد ابو الحسن اصفهانى
مقدمات علوم را در زادگاه خود فراگرفت و در اوايل بلوغ براى ادامه تحصيل رهسپار اصفهان
گرديد. اصفهانى در سال 1308 ق، در بيست و چهار سالگى براى ادامه تحصيلات عازم نجف
اشرف شد. پس از وفات آيات، نائينى و حائرى يزدى در 1355 ق، و آقا ضياء عراقى در
1361 ق، مرجعيت تقليد شيعيان در بخش عمده جهان تشيع در شخص اصفهانى منحصر شد كه
اين تمركز قبل از او در وجود هيچ مرجعى ديده نشده بود.
وى تا آخر عمر رياست حوزه علميه نجف را عهدهدار بود. آيت اللّه
اصفهانى افزون بر اشتغالات علمى، از فعاليت سياسى نيز به دور نبود و در برهههايى
حساس از تاريخ معاصر به ايفاى نقش پرداخته است. سالها بعد، جريان امور در عراق به
گونهاى رقم خورد كه اصفهانى را به عرصه سياست كشانيد.
در جريان جنبش مقاومت اسلامى شيعيان عراق در قبال نيروهاى اشغالگر
انگليس، مخالفت او متوجه استعمار خارجى بود. اجتماع و وحدت كلمه علما و شيعيان،
دولت انگلستان را بر آن داشت كه به حكومت مستقيم و بىواسطه خود بر عراق پايان دهد
و با پادشاهى ملك فيصل- از نامزدهاى حكومت عراق- موافقت نمايد (1340 ق/ 1921 م)،
آقا سيد ابو الحسن اصفهانى به همراه شيخ محمد حسين نائينى به منظور تحقق استقلال
كامل و تشكيل حكومت پارلمانى و مستقل از بيگانگان، مخالف با نامزدى اميرفيصل يا
هرنامزد ديگرى كه تحت حمايت انگليس باشد، بودند. در ذى الحجه 1340 ق، نشست بزرگى
در خانه اصفهانى تشكيل شد كه به رد صريح قيمومت انگليس و از ميان برداشتن هرگونه
قدرت خارجى براى حكومت عراق تأكيد داشت. انگلستان براى نيل به اهداف خود در عراق و
اجراى انتخابات توسط دستنشاندگانش از انواع رخدادها بهره مىجست و علماى برجسته
از جمله اصفهانى به تناسب، با ارسال نامه و فتوا در قبال آن با درايت موضع لازم را
اتخاذ مىنمودند. اين وضع، مقامات انگليس و فيصل را سخت خشمگين ساخت و تصميم به
مقاومت جدى در برابر علما گرفتند.
يكى از اقدامات آنها تبعيد شيخ محمد خالصىزاده و سيد محمد صدر از
كاظمين به ايران و تبعيد شيخ مهدى خالصى به حجاز بود (ذيقعده 1341 ق)، اصفهانى و
نائينى و ساير علماى شيعه از اين اقدام برآشفتند و به عنوان اعتراض از عراق خارج
شدند و رهسپار تهران گشتند. در افكار عمومى شيعيان، مسلم شد كه انگليسىها علما را
از عراق بيرون كرده و با اسلام اعلان جنگ دادهاند. اصفهانى و نائينى پس از يك
مسافرت چهل و پنجروزه در 1342 ق، وارد قم شدند. توقف اصفهانى و همراهانش يازده
ماه در قم به طول انجاميد. ازاينرو، ضمن نامهاى به فيصل، خواستار شدند كه وسايل
بازگشت آنان را به عراق فراهم آورد. فيصل در پاسخ ايشان اعلام كرد كه به شرطى با
تقاضاى ايشان موافقت مىكند كه تعهد كتبى بسپارند در سياست عراق مداخله نكنند. چون
دولت ايران هم در اين زمينه اقداماتى كرده بود، فيصل به سردار سپه پيغام داد «اگر
ايران رژيم پادشاهى عراق را به رسميت بشناسد به علما اجازه بازگشت داده خواهد شد».
همه شروط دولت عراق پذيرفته شد. همچنين اصفهانى و نائينى، سيد عبد الحسين
طباطبايى، نامههاى مشابهى نوشته و قولهاى مساعدى به دولت عراق دادند. فعاليتهاى
اصفهانى پس از بازگشتش به عراق، صرفا بر كارهاى فرهنگى به عنوان جزيى از وظايف
دينى خود متمركز شد. پس از بازگشت اصفهانى، رهبرى معتدل و ميانهرو و مصلحتشناس
بود و روابط خود را با دولت ايران و عراق حفظ مىكرد. حتى با دارا بودن مقام
مرجعيت كل و بلامنازع شيعيان در تحولات شگرفى كه در ايران (مانند نظاموظيفه و
تغيير لباس و كشف حجاب) پيشآمد، اقدام جدى نكرد. او تا سالهاى آخر زندگى نيز
هرگز از تدريس و فعاليت اجتماعى بازنايستاد. در سال 1365 ق، براى معالجه و استراحت
به لبنان رفت و چندى در بعلبك اقامت داشت. ليكن در آنجا به زمين خورد و رانش شكست.
ناچار او را با هواپيما به بغداد بازگرداندند. اما پس از چند روز در سن هشتاد و يك
سالگى در كاظمين دعوت حق را لبيك گفت. پيكر او در نجف اشرف به خاك سپرده شد. دايرة
المعارف بزرگ اسلامى، ج 9، ص 212- 214؛ دايرة المعارف تشيع، ج 2، ص 220- 222).
(8). مراسله مفتح الملك به وزير خارجه، 5/
11/ 1300، اسناد وزارت خارجه، س 1300، ك 36، پ 7، ص 25.
(9). اسناد وزارت خارجه، س 1300، ك 23، پ 2.
(10). همان.
(11). همان.
نام کتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران نویسنده : فراهانى، حسن جلد : 1 صفحه : 517