responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران نویسنده : فراهانى، حسن    جلد : 1  صفحه : 478

* حركت اردوى قزاق به سوى تهران‌

اردوى قزاق با تجهيزات و مهمات زيادى از عباس‌آباد به فرماندهى ياور نصر اللّه خان به سوى تهران حركت كردند. 10

______________________________
(1). متن كامل اعلان رضا خان بدين شرح است: «از تمام اشخاصى كه، در صدد دادن نمايش برمى‌آيند، عموما خواهشمندم كه براى اين‌جانب بعد از اين بليط نفرستند، زيرا علاوه بر آنكه مجال ورود در نمايش‌ها را ندارم، حقوق ادارى من نيز كفاف قيمت بليط و تأديه آنها را نخواهد كرد و در موقع لازمه براى خدمت معارف هرچه را لازم بدانم مستقيما اقدام خواهم نمود. وزير جنگ- رضا».

(2). به هنگام مسافرت محمد رضا پهلوى در تيرماه 1327 ش، به انگليس، خبر زير درباره سرنوشت دارايى رضا خان در جرايد آن زمان منتشر گرديد:

«به نوشته تريبون دوناسيون در لندن راجع به دارايى رضا خان كه در بانك انگليس توقيف شده است، نيز گفتگو بود، انگليسى‌ها موافقت كردند كه مخفيانه قسمتى از اين دارايى از توقيف خارج شود و در عوض امتياز بانك شاهنشاهى در ايران تجديد گردد. زيرا براى شركت نفت ايران و انگليس مشكل است [كه‌] بدون وجود يك بانك انگليسى كه از وى حمايت كند به كار خود ادامه دهد. از طرف ديگر انگليسى‌ها موافقند كه به شاه كمك كنند تا به وسيله ثروتش بتواند دوباره رژيم گذشته را برقرار كند و براى اين كار كردن دارايى پدرش به او بهترين وسيله است. به همين منظور است كه شاه بايد به سوئيس مسافرت كند (زيرا مقدارى از آن ثروت «پدرى» در سوئيس مى‌باشد) اينهاست علت مسافرت اعليحضرت به اروپا ...»

اما شمس پهلوى فرزند رضا شاه در اين‌باره چنين اظهارنظر نموده است:

الف) سخنان رضا شاه خطاب به دكتر محمد سجادى: «دكتر من يقين دارم وقتى پا را از مملكت به خارج نهادم، همه‌جا خواهند گفت و خواهند نوشت كه در بانك‌هاى خارج نيز وجوه بيشمارى داشته‌ام و اين پول‌ها را براى چنين روزى ذخيره كرده بودم، ولى اين‌طور نيست من به جرأت مى‌گويم نه در بانك‌هاى خارج و نه در بانك‌هاى داخله- جز بانك ملى- وجهى ندارم.»

ب) اظهارات شمس پهلوى دختر رضا شاه:

«آن روزها راديوهاى خارجى درباره پول ايشان [رضا شاه‌] در بانك‌هاى بيگانه گفتگو مى‌كردند و راديو تهران اطلاع مى‌داد كه در مجلس گفتگو از جواهرات سلطنتى در ميان است. اعليحضرت فقيد [رضا شاه‌] پس از اطلاع از اين خبرها، خنده تلخى نموده، فرمودند: «من فقط سه ليره و كسرى در بانك سوئيس دارم و آن هم باقيمانده پولى است كه براى خرج تحصيل وليعهد در بانك سوئيس گذارده بودم.»

براى آنكه به درستى و نادرستى اين اظهارات پى ببريم به خاطرات مستند و معتبر ارتشبد حسين فردوست اشاره مى‌كنيم:

در زمان خروج رضا خان از كشور در شهريور 1320 ش، در اصفهان ابراهيم قوام به رضا خان مى‌گويد: شما كه ايران را ترك مى‌كنيد، تكليف مايملكتان چه مى‌شود؟ لازم است كه تكليف آنها را روشن كنيد، رضا خان با قوام صحبت‌هايى مى‌كند و مى‌گويد كه بنويسيد. محضردارى را خبر مى‌كنند و رضا خان ديكته مى‌كند كه آنچه دارم، اعم از منقول و غيرمنقول را به وليعهد واگذار مى‌كنم. قوام هم تصحيحاتى انجام مى‌دهد و رضا امضا مى‌كند. سپس رضا خان به سمت كرمان حركت مى‌كند و قوام الملك به سوى تهران، قوام نامه را به فروغى داد و او هم در روزهاى بعد در مجلس قرائت كرد.

رضا خان در طول سلطنتش تمام املاك مرغوب شمال را به زور سرنيزه به نام خود كرد. البته گاهى هم پول مختصرى به عنوان بهاى آن مى‌داد. املاك را به منطقه‌هاى مختلف تقسيم كرد و در هرمنطقه يك افسر گمارد و كل املاك او را سرلشكر كريم آقا خان بوذرجمهرى اداره مى‌كرد. در سال 1319 ش، يك سال قبل از رفتن رضا خان از ايران، صورت‌حساب عايدى خالص ساليانه املاك پهلوى 62 ميليون تومان بود كه همه اينها را به محمد رضا منتقل كرد و ساير اولاد او بى‌نصيب ماندند. بعدها آنها به رضا خان شكايت كردند و او نيز به محمد رضا نوشت كه كاخ‌هاى فرزندان را به آنها انتقال دهد و علاوه بر آن به هركدام يك ميليون تومان بپردازد كه سريعا انجام شد ... اگر مى‌خواستيد رضا خان خوشحال شود، درجه بدهد، مقام بدهد و يا پيشنهادى را تصويب كند، بهتر بود قبل از شروع نام چند ملك را با مشخصات و قيمت آن مطرح مى‌كرديد و مطمئن بوديد كه كارتان انجام مى‌شد ... راديو بى‌بى‌سى در آن هنگام، سه روز متوالى درباره املاك رضا خان صحبت مى‌كرد و مى‌گفت كه بزرگترين خدمتى كه رضا خان به مملكتش كرده غصب كليه اموال مردم شمال است! حال اين سؤال مطرح مى‌شود چگونه كسى كه پول تهيه بليط [اگرچه اين هم يك ادعاى خلاف واقع و اغراق‌آميز بوده‌] تماشاى يك نمايش را نداشته است چگونه اين ثروت را بدست آورده بود؟ (ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1، ص 112 و 111؛ گذشته چراغ راه آينده است، ص 464- 463؛ تاريخ بيست ساله ايران، ج 8، ص 96- 87 و 443 و 442).

(3). روزنامه ايران، 4/ 10/ 1300، ص 1.

(4). منظور خالو قربان بود كه از مدتى پيش لقب سالار ظفر به وى اعطا شده بود.

(5). روزنامه اتحاد، 4/ 10/ 1300، ص 3.

(6). نصرت السلطنه در تلگراف خود به اين نكته اشاره كرده بود كه تا زمانى كه مسئوليت راهها برعهده قشون جنوب بود هرماه مقدارى فشنگ در اختيار قراسوران‌ها مى‌گذاشتند. (اسناد ملى ايران، شم ت 290004275).

(7). تلگراف نصرت السلطنه از شيراز به وزارت داخله، 4/ 10/ 1300، اسناد ملى ايران شم ت 290004275.

(8). روزنامه ايران، 7/ 10/ 1300، ص 2.

(9). همان، 4/ 10/ 1300، ص 3.

(10). همان، 7/ 10/ 1300، ص 2.

نام کتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران نویسنده : فراهانى، حسن    جلد : 1  صفحه : 478
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست