responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران نویسنده : فراهانى، حسن    جلد : 1  صفحه : 21

ياور «عليخان رياضى» فرمانده آتاماژور و محاسبات كل درجه نايب سرهنگى اعطا نمود. 12

* تقاضاى آزادى و معالجه سالار فاتح‌

دكتر «جوزف اسكات» جراح مريضخانه دولتى در يادداشتى گواهى داد كه سالار فاتح مدتى قبل به دليل بيمارى گوارشى و آپانديست تحت معالجه بوده و يك عمل جراحى ديگر لازم است تا بيمارى وى رفع شود و ماندن در حبس براى سلامتى او مضر است. 13 پيرو اين يادداشت دستور اعزام سالار فاتح به مريضخانه دولتى براى معالجه وى صادر گرديد.

______________________________
(1). متن تلگراف سيد ضياء به مصدق به شرح ذيل بود: «جناب آقاى دكتر مصدق السلطنه والى فارس. آگاهى يافته‌ام اكل از قفا تلگراف تصدى مرا به شغل رياست وزرا انتشار نداده و گفته‌ايد كه از حدوث اشكالات احتراز نموده‌ايد. اين خبر به اين‌جانب مسلم داشت كه حضرت‌عالى از وضعيات بى‌اطلاع و افق تهران را همانطور تصور كرده‌ايد كه قبلا ديده‌ايد و عينا مشاهده كرده‌ايد. نه چنين نيست. دورى مسافت و بى‌اطلاعى از جريان حضرت‌عالى را از اطلاعات مفيده محروم داشته است. اين حكومت جديد التشكيل كه با اسلحه و آتش يك سركرده و نماينده اقتدار قشونى است به كسانى كه در معبر او ايجاد اشكالات نمايند جز مشت چيزى نشان نمى‌دهد و در لحظه واحد جان، مال، عائله، علاقه اشكال‌كنندگان به عنوان رهينه صداقت آنها در معرض تهديد گذارده مى‌شود و اين زبرى و خشونت نه براى مصالح شخصى است بلكه براى مصالح وطنى است كه هراقدامى را مجوز و مشروع مى‌سازد. بنابراين تصور اينكه قرائت دستخط اعليحضرت اقدس همايونى شاهنشاهى ارواحنا فداه محتمل است حدوث اشكالى را توليد كند بالمره فكرى نارسا بوده است با كمال اقتدار و با نهايت نيرومندى لازم است وظيفه خود را ايفا نمائيد. تشكيل اين دولت وطنى و اصلاح‌كننده را هيچ‌كس جز خيانت‌كار نمى‌تواند ترديد كند، آن‌هم فورا تنبيه مى‌شود.

من در اينجا تمام رجال پوسيده و دروغين را توقيف كردم. نداى اصلاحات داده و با تهور و جسارت قشونى كه در تحت امر دارم هرمانع و مشكلى را به هيچ مى‌شمارم. حضرت‌عالى نيز اگر مى‌خواهيد نماينده چنين دولتى باشيد با جسارت قدم برداشته اصلاحات را در خطه ماموريت خودتان شروع كنيد و از تقويت بى‌نهايت اينجانب استفاده نمائيد و باور كنيد كه اشخاص دانشمند و بى‌غرض را مجالى شايسته بدست آمده است. راست و بى‌پرده همان‌طور كه عادت من است به حضرت‌عالى سابقه مى‌دهم كه نسبت به شخص شما خوشبين و خيلى مايلم كه از چون حضرتعالى شخص شايسته‌اى در اصلاحات فارس استفاده كنم و به‌طور متقابل لازم است از صداقت و صميميت حضرت‌عالى آگاه گردم.

بنابراين منتظرم كه خودتان براى خودتان تعيين تكليف نماييد، ولى در عين حال خود را از ذكر اين نكته كه باز يك شمه‌اى از صميميت و صداقت من است ناچار مى‌بينم و آن اين است كه انتخاب طريقى جز صداقت و راست گفتارى براى اشخاصى كه مرجع اين سؤالات مى‌شوند مصلحت نيست و موجب زيان خودشان مى‌شود.

اميدوارم به نام وطن و به نام اصلاحات حضرتعالى از آن فاصله بعيد آغوش گشوده مرا برادرانه در بغل گرفته كمك و مظاهرت خودتان را به احترام منافع ملى به من اهداء نماييد. روش و منشور خودم را در بيانيه‌اى كه امر داده‌ام به ولايت مخابره كنند. لامحاله ملاحظه و از عقايد اينجانب آگاهى يافته‌ايد- رياست وزراء، سيد ضياء الدين طباطبايى». (خاطرات و تألمات مصدق ص 126 و 127).

(2). خاطرات و تألمات مصدق، ص 126 و 127.

(3). محمود صلاحى معروف به صلاح السلطنه در 1269 ش، در تهران متولد شد. تحصيلات مقدماتى و متوسطه را در تهران پايان بخشيد و وارد مدرسه علوم سياسى شد و دوره مزبور را ظرف پنج سال به اتمام رسانيد. در 1293 ش، در وزارت امور خارجه با سمت مترجمى استخدام شد. قريب دو سال در اداره دار الترجمه اشتغال داشت، تا اينكه به فارس منتقل گرديد و به سمت منشيگرى كارگزارى فارس منصوب شد و از آن سمت به وزارت معارف منتقل گرديد و با سمت بازرس، مشغول به كار شد.

خدمت در وزارت معارف مورد ميل و علاقه‌اش قرار نگرفت. مجددا به وزارت امور خارجه بازگشت و عضو محكمه حقوقى وزارت امور خارجه شد. مدتى كوتاه در آن سمت بود كه به وزارت داخله انتقال يافت و معاون حكومت گيلان گرديد. مجددا به وزارت امور خارجه بازگشت و در شغل سابق خود مستقر شد تا سرانجام متصدى كنسولگرى هرات شد. چندى هم كنسول ايران در موصل بود.

از ديگر مشاغل او تصدى سركنسولگرى بغداد است. چندى هم در دواير مركزى وزارت امور خارجه مشاغلى را احراز نمود؛ از جمله رياست اداره بايگانى و دفتر محرمانه و رياست اداره كارگزينى و دفتر محاكمات ادارى بود و مدتى هم در هامبورگ سركنسول بود. محمود صلاحى مدتى مديركل ادارى را احراز نمود و بعد معاون وزارت امور خارجه گرديد.

در تير 1329 ش، از طرف سپهبد على رزم‌آرا نخست‌وزير وقت، به سمت كفيل وزارت امور خارجه معرفى گرديد. كفالت وى تا شهريور همان سال ادامه يافت و سپس با سمت وزيرمختار عازم عراق شد. در فروردين‌ماه 1330 ش، به تهران احضار شد و چندى بيكار بود تا با سمت سفيركبيرى عازم بغداد گرديد. آخرين سمت وى سفيركبيرى ايران در عربستان سعودى بود كه تا شهريور 1337 ش، به طول انجاميد و سپس بازنشسته گرديد.

وى در سال 1358 ش درگذشت. البته در بعضى منابع، مانند شرح حال رجال سياسى و نظامى ايران، سال فوت او 1356 ش، ذكر شده است! زندگينامه و شرح حال وزراى امور خارجه، ص 393؛ تاريخ معاصر، شم 15 و 16، ص 275؛ شرح حال رجال سياسى و نظامى ايران، ج 2، ص 938)

(4). «احمد صلاحى» معروف به صلاح الملك، در 1272 ش، در تهران متولد شد. تحصيلات مقدماتى را در مدارس تهران به اتمام رسانيد و وارد مدرسه علوم سياسى شد و در 1291 ش، فارغ التحصيل گرديد و وارد خدمت وزارت امور خارجه شد. چندى عضو اداره محاكمات بود. بعد منشى كارگزارى آذربايجان گرديد.

اولين مأموريت خارج از كشور وى، نايب اولى كنسولگرى عشق‌آباد بود. از عشق‌آباد به بغداد رفت و همچنان نايب اول كنسولگرى بود. در سال 1301 ش، به وزارت كشور منتقل شد. اولين سمت وى در آن وزارتخانه، رئيس اداره تشكيلات بلدى بود. بعد شهردار اصفهان شد و چندى مقام شهردارى مشهد را عهده‌دار بود.

در 1307 ش، از وارت داخله به وزارت معارف منتقل شد و به رياست اداره معارف و اوقاف اصفهان و يزد منصوب گرديد. آن‌گاه خدمات دولتى را رها نمود و با عنوان وكيل پايه يكم به وكالت در دادگاه‌ها پرداخت.

پس از چندى مجددا به وزارت داخله بازگشت و به رياست اداره آمار و ثبت احوال آذربايجان برگزيده شد. ديگر مشاغل وى در وزارت كشور عبارت بودند از: فرماندارى قم و محلات، فرماندارى كرمانشاه، فرماندارى همدان سرانجام به استاندارى استان پنجم معرفى شد و در 1328 ش، پس از پايان مأموريت استاندارى به وزارت امور خارجه منتقل گرديد.» (شرح حال رجال سياسى و نظامى ايران، ج 2، ص 937- 938).

(5). نامه اسمارت به سيد ضياء الدين طباطبايى، 10/ 12/ 1299، اسناد مؤسسه تاريخ معاصر ايران، شم 4204- ن.

(6). بارفروش نام قديم بابل بوده است. در قديم بارهايى را كه با كشتى از حاجى ترخان به مشهد سر (بابلسر) مى‌آوردند به آنجا حمل مى‌كردند.

(7). گزارش ركن الوزاره به وزارت خارجه، 10/ 12/ 1299، اسناد وزارت خارجه، س 1339 ق، ك 47، پ 4، ص 96.

(8). ولى سفارت روسيه در اين‌باره مدعى بود، نوشته‌هاى مزبور اسناد وجوهى است كه دولت روسيه آن را بلاعوض توسط صاحب‌منصبان روسى بابت حقوق قزاقخانه پرداخت كرده است و صاحب‌منصبان روسى براى رفع مسئوليت خود، اسناد مزبور را به سفارت سپرده‌اند كه در زمان مناسب به مقامات مربوطه ارائه شود. با اين وجود، سفارت روسيه اعلام كرد حاضر است اسناد و نوشته‌هايى را كه مورد احتياج قزاقخانه باشد به مسئولين قزاقخانه تحويل دهد. (اسناد وزارت خارجه، س 1339 ق، ك 1، پ 5، ص 2).

(9). مراسله اداره قزاقخانه به رئيس الوزرا، 10/ 12/ 1299، اسناد وزارت خارجه، س 1300، ك 1/ 30، پ 70، ص 1.

(10). اين حكم در تاريخ 13/ 12/ 1299 به تأييد احمد شاه رسيد (اسناد ملى ايران، شم ت، 293003253).

(11). حكم عمومى ژاندارمرى دولتى، 10/ 12/ 1299، اسناد ملى ايران، شم ت، 293003253).

(12). اسناد كابينه كودتا، ص 73.

(13). در دوازدهم اسفندماه دستور اعزام سالار فاتح به مريضخانه دولتى جهت معالجه وى صادر گرديد. (اسناد كابينه كودتا، ص 74).

نام کتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران نویسنده : فراهانى، حسن    جلد : 1  صفحه : 21
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست