نام کتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران نویسنده : فراهانى، حسن جلد : 1 صفحه : 19
* اعطاى لقب سردار سپه به رضا خان
امروز احمد شاه لقب سردار سپه را به رضا خان رئيس ديويزيون قزاق اعطا
كرد. 13
______________________________
(1). مراسله رضا خان رئيس ديويزيون قزاق به
سيد ضياء الدين طباطبايى، 9/ 12/ 1299، اسناد مؤسسه تاريخ معاصر، شم 33764- ن.
(2). ميرزا حسين خان دادگر ملقب به عدل
الملك، فرزند ميرزا عبد الكريم خان (كارمند دولت) در سال 1260 ش، در تهران به دنيا
آمد. پس از طى دوران كودكى و تحصيلات مقدماتى به تمايل پدرش در سلك طلاب دينى
درآمد و به مدرسه مروى رفت و در علوم دينى و فقه اسلامى تحصيل كرد. وى در زمان
وزارت محمود خان علاء الملك در كابينه اتابك در سال 1286 ش، به استخدام عدليه
درآمد. بعد از چند سال به وزارت داخله منتقل شد و لقب عدل الملك گرفت. پس از چند
سال كه در وزارت داخله بود، در سال 1295 ش، در كابينه سپهدار رشتى به كفالت وزارت
كشور برگزيده شد.
عدل الملك پس از كودتا در كابينه سيد ضياء كفالت وزارت كشور را
همچنان حفظ كرد. او مورد اعتماد سيد ضياء الدين بود و در جريان بازداشت و دستگيرى
حكام ايالات مانند قوام السلطنه، حاكم خراسان و صارم الدوله حاكم كرمانشاه، واسطه
ابلاغ و اجراى دستورهاى سيد ضياء بود. هنگامى كه سيد ضياء ساقط شد، قوام السلطنه
دستور تبعيد عدل الملك را صادر كرد. قرار بود عدال الملك به بيابانك اعزام شود و
در آنجا تحت نظر باشد، ولى عدل الملك در قم و به صحن مبارك رفت و در آنجا بست
نشست. در همين زمان كه وى در قم متحصن شده بود، اعتبارنامه دوره چهارم نمايندگى
مجلس شوراى ملى او در جلسه پنجم مرداد 1300 ش، در مجلس طرح و رد شد. حسين دادگر در
خرداد 1302 ش، در كابينه مشير الدوله، به سمت كفيل وزارت فوائد عامه و تجارت منصوب
و سپس در كابينه سردار سپه كه در آبان 1302 تشكيل شد، معاون رئيس الوزراء شد. وى
در امور سياسى، مجرى سياستهاى سردار سپه بود. در طرح قضيه جمهورى، از هواداران به
شمار مىآمد. دادگر براى سلطنت سردار سپه فعالانه وارد ميدان سياست شد. در مجلس
مؤسسان كه در آذر 1304 ش، تشكيل شد، نايبرئيس مجلس بود.
در آذر 1304 ش، در كابينه اول فروغى كه اولين كابينه پس از سلطنت رضا
شاه بود به سمت وزارت كشور منصوب شد. دادگر در دورههاى سوم، چهارم، پنجم، ششم،
هفتم و هشتم مجلس شورا از بابل و در دورههاى نهم و دهم از تهران به نمايندگى
برگزيده شد. در دورههاى هفتم و هشتم و نهم رئيس مجلس شوراى ملى بود. درحالىكه به
نمايندگى دوره دهم انتخاب شده بود مورد غضب شاه واقع گرديد و از ايران تبعيد شد.
وى پس از ده سال اقامت در اروپا در سال 1324 ش، به ايران بازگشت و فعاليت سياسى
خود را مجددا شروع كرد و اينبار در مجلس سنا شروع به فعاليت نمود. در دورههاى
اول، دوم و سوم مجلس سنا، سناتور انتخابى استان مازندران بود.
حسين دادگر سرانجام در سال 1349 ش، در تهران وفات يافت و در قم به
خاك سپرده شد. (خاطرات بهبودى، ص 60، 160، 222 و 263، ص 23- 32؛ ايران در جنگ
بزرگ، ص 3- 1؛ تاريخ بيست ساله ايران، ج 6، ص 211 و 216- 218؛ نمايندگان مجلس
شوراى ملى در 21 دوره قانونگذارى، ص 322؛ روزنامه اطلاعات، 16/ 8/ 1307).
(3). مراسله سيد ضياء الدين طباطبايى به
حسين دادگر (عدل الملك)، 9/ 12/ 1299، اسناد مؤسسه تاريخ معاصر ايران، شم 4239- ن.
(4). شيخ حسين يا شيخ محمد حسين استرآبادى،
معروف به مجتهد استرآبادى، فرزند شيخ نصر اللّه در حدود سال 1240 ش، به دنيا آمد
وى در آغاز انقلاب مشروطه، در استرآباد به حمايت از آن پرداخت و در تقويت مجلس
مشروطه نطقها كرد و تلگرامهايى صادر نمود. شيخ حسين استرآبادى در انتخابات مجلس
سوم به نمايندگى استرآباد (گرگان) برگزيده شد. انتخاب او باعث نگرانى كنسول روس
شد. بهطوريكه، كوشيد تا با تشكيك در آراى وى، مانع از رفتن او به مجلس شود. اما
چون موفق نشد تهديد كرد كه اگر شيخ به مجلس راه يابد، از شركت در مراسم تاجگذارى
احمد شاه خوددارى خواهد كرد. به رغم اين تلاشها شيخ حسين به عنوان نماينده، به
تهران رفت. استرآبادى كه در فترت بين مجلس سوم و چهارم در زادگاه خويش بهسر
مىبرد، با پيروزى بلشويكها در روسيه، به حمايت از آنان پرداخت كه باعث نزول
جايگاه اجتماعىاش در منطقه استرآباد گرديد.
وى در 1298 ش، به تهران آمد و در مدرسه عالى حقوق، كه «آدلف پرلن»(Adulf Perlen) تأسيس كرده بود، به تدريس فقه و اصول پرداخت، به هنگام كودتاى
1299 ش، شيخ حسين به همراه برخى دولتمردان دستگير و مدت كوتاهى محبوس شد. با تشكيل
مجلس چهارم در تير 1300، وى به نمايندگى مردم گرگان به مجلس راه يافت. او در دوران
وكالتش به سياست آلمان گرايش پيدا كرد و عليه انگليسىها موضع گرفت. در انتخابات
مجلس پنجم با دخالت نظاميان نتوانست بر رقيب خود سيد محمد على شوشترى از طرفداران
رضا خان پيروز شود. وى از مخالفان جمهورىخواهى رضا خان بود و سرانجام در ارديبهشت
1304 ش، در مشهد كه گويا به آنجا تبعيد شده بود، از دنيا رفت و همانجا به خاك
سپرده شد. (مخابرات استرآباد، ج 2، ص 905، 858، 778 و ج 1، ص 407؛ تاريخ معاصر
ايران، س 2، شم 7، ص 347- 358؛ تاريخ انقلاب مشروطيت، ج 5، ص 1075، خاطرات سردار
اسعد بختيارى، ص 43؛ شرح زندگانى من، ج 2، ص 213، خاطرات و مبارزات، ص 75).
(5). مراسله ارباب كيخسرو شاهرخ به سيد ضياء
الدين طباطبايى، 9/ 12/ 1299، اسناد مؤسسه تاريخ معاصر ايران، شم، 4278- ن.
(6). يكى از ماشينها از نوع «رولزرويس»
گرانقيمتى بود كه رضا خان نيز در كنار آن ماشين عكسى دارد. (م).
(7). فيروزميرزا نصرت الدوله فرزند عبد
الحسين ميرزا فرمانفرما در 1264 و بنا به روايتى ديگر در سال 1265 ش، متولد شد.
تحصيلات ابتدايى خود را تا ديپلم در بيروت به هنگام اقامت اجبارى فرمانفرما در
خارج از ايران گذراند.
پس از بازگشت به ايران به همراه پدرش كه به حكومت كرمان منصوب شده
بود راهى آن خطّه شد. در اين دوره و دورهاى كه فرمانفرما در فارس حكمران بود
ارتباط تنگاتنگى بين فرمانفرما و انگليسىها برقرار شد. در ازاى خدمات فرمانفرما
به منافع انگلستان، آنان نيز متقابلا حمايت از وى را عهدهدار شدند. پس از استبداد
صغير نصرت الدوله جهت ادامه تحصيل در رشته حقوق به پاريس رفت. در 1330 ق، به ايران
بازگشت و به معاونت وزارت عدليه رسيد و سپس در كابينه وثوق الدوله به سمت وزارت
عدليه ارتقاء يافت. در كابينه دوم وثوق الدوله موسوم به كابينه قرارداد ابتدا وزير
عدليه و سپس وزير خارجه شد. در همين سمت به همراهى اكبر ميرزا صارم الدوله و وثوق
الدوله قرارداد 1919 را پىگيرى مىكردند با شكست قرارداد 1919 و در آستانه كودتاى
1299 ش، روانه ايران گرديد، اما چند روز پس از ورود با كودتاى سوم اسفند مواجه شد
و به جمع زندانيان سياسى كودتا پيوست. پس از آزادى از زندان به انتقاد از سياست
انگلستان پرداخت.
اين امر، هرچند كوتاه بود و با عذرخواهى فرمانفرما و نصرت الدوله
پايان يافت، اما موقعيت خاندان فرمانفرما را با مخاطرات زيادى در دوره رضا خان
روبرو كرد. نصرت الدوله با رسيدن رضا خان به رئيس الوزرايى به خدمت او درآمد و با
كمك داور و تيمورتاش به پيشرفت اهداف وى كمك فراوانى كرد. وى در سال 1302 والى
فارس شد و در دوره پنجم مجلس وكيل مجلس شد. وى در سال 1308 ش، مجددا توقيف و به
چهار ماه زندان محكوم شد تا سال 1315 ش، بدون معارض، زندگى خصوصى خود را ادامه داد
تا اينكه در سال 1315 ش، در اثر انتشار مطالبى در مطبوعات فرانسه و سوءظن به وى به
عنوان كسى كه در اين تحريكات نقش داشته توقيف و زندانى شد و سرانجام در 1316 ش، در
زندان سمنان به قتل رسيد. (عوامل سقوط حكومت رضا شاه، ص 81- 84؛ اليگارشى يا
خاندانهاى حكومتگر در ايران، ص 50، 60- 64؛ خاطرات سياسى رجال ايران، ج 1، ص 127،
128، 134؛ تاريخ بيست ساله ايران، ج 5، ص 91- 97).
(8). مراسله وزارت ماليه به اداره كل
گمركات، اسناد ملى ايران 15/ 6/ 1300، شم ت 240002606.
(9). اداره تحديد: اداره وابسته به وزارت
ماليه كه در اصل به منظور محدود كردن عرضه ترياك تأسيس شد. طبق قانون تجارت آن
زمان توليدكنندگان مىبايست ترياكهاى خود را به انبارهاى دولتى تحويل دهند و پس
از انجام عمل ترياكمالى، الصاق باندرول و تعيين قيمت، تحت نظر بازرسان دولت اقدام
به حملونقل و بالاخره فروش آن نمايند. اداره تحديد در هرشهر، انبار و كارخانهاى
براى ترياكمالى و الصاق باندرول داشت كه ظاهرا تحت نظر اداره ماليه محل بود.
(گزارشهاى كنسولگرى انگليس در مشهد، ص 96).
(10). روزنامه ايران، 14/ 12/ 1299، ص 2.
(11). در آن زمان حكومت مصر واردكننده توتون
و تنباكو از ايران بود. (م).
(12). مراسله كنسولگرى ايران در مصر به وزير
خارجه، 9/ 12/ 1299، اسناد وزارت خارجه، س 1339 ق، ك 60، پ 1، ص 7.
(13). اسناد مؤسسه تاريخ معاصر، شم 24/ 6886.
نام کتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران نویسنده : فراهانى، حسن جلد : 1 صفحه : 19