نام کتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران نویسنده : فراهانى، حسن جلد : 1 صفحه : 142
______________________________
(1). تلگراف حكومت كرمان به وزارت داخله، اسناد
ملى ايران 14/ 2/ 1300، شم ت 293005975.
(2). تلگراف انجمن ملى ارامنه و انجمن
زرتشتيان كرمان به رئيس الوزراء، اسناد ملى ايران، 17/ 2/ 1300، شم ت 293005975.
(3). ميرزا يونس مشهور به ميرزا كوچك فرزند
ميرزا بزرگ رشتى در سال 1259 ش در محله اوستا سراى رشت به دنيا آمد. تحصيلات
مقدماتى را در مدرسه حاجى حسن رشت گذراند و بعد از چندى در جرگه طلاب مدرسه جامعه
رشت شد. ميرزا كوچك همزمان با جنبش مشروطهخواهى در ايران مشروطهخواهه شد و در
اين راه مجاهدتهاى فراوانى كرد. او در زمان بسيج قواى ملى رشت براى تصرف پايتخت،
فرماندهى يكدسته از جنگآوران را به عهده گرفت و همراه ديگر مجاهدان در فتح تهران
شركت جست. پس از فتح تهران هنگامى كه محمد على شاه مخلوع تركمنها را تحريك كرد كه
براى سرنگونى دولت مشروطه به تهران بيايند، ميرزا كوچك خان داوطلبانه به گمش تپه
رفت و در جنگى كه بين مجاهدين و شورشيان تركمن روى داد شركت كرد. پس از بازگشت به
رشت به دستور كنسول روسيه، از رشت به تهران تبعيد شد. در تهران نيز نتوانست با
مجاهدين فاتح رابطه خوبى برقرار كند و در نتيجه چندى در انزوا و خلوت بهسر برد.
پس از چندى دو نفر از مبلغين دولت عثمانى به عنوان دعوت به اتحاد اسلام وارد تهران
شدند و با دموكراتها كه از دولت ابراز نارضايتى مىكردند، وارد مذاكره شدند.
ميرزا كوچك خان سخت شيفته نظريه اتحاد اسلام شد و با همين خيال به گيلان بازگشت.
در جنگل مدتى مخفيانه زيست و عدهاى را به دور خود جمع كرد. جنگلىها عموما
آزاديخواهانى بودند كه مىپنداشتند نهضت مشروطه به هدف خود نرسيد و ناكام شد.
ميرزا كوچك خان ضمن داشتن اعتقادات ملى مذهبى از همكارى با ساير گروهها و دستهها
ابايى نداشت بهطورى كه در نهضت جنگل با كمونيستها نيز همكارى كرد و در كنگرهاى
كه در سال 1299 ش، تشكيل شد، رسما مشى آينده نهضت جنگل را روش اجتماعيون و بر
مبناى اصول سوسياليزم اعلام كرد. جنگلىها در ابتداى كار بارها با رشادت با قواى
دولتى جنگيدند و با شكست و پيروزى آشنا شدند. چندبار هم با نيروهاى متجاوز روسيه
تزارى در گيلان جنگيدند.
پس از انقلاب اكتبر 1917 روسيه و بازگشت نيروهاى روسى به كشور خود،
سيطره جنگلىها در سراسر شهرهاى گيلان تثبيت شد ولى اولين انشعاب در گروه جنگل با
تسليم شدن حاج احمد كسمايى به دولت وثوق الدوله در 1337 ق، به وقوع پيوست و انشعاب
بعدى با تسليم شدن دكتر حشمت و شيخ عبد السلام عرب با 270 تن از يارانش به نيروهاى
دولتى به وقوع پيوست ولى سرانجام قواى دولتى در تعقيب نيروهاى جنگلى موفق نشد و
بعد از مدتى متاركه، با مذاكرات صلحى كه بين نمايندگان دولت وثوق الدوله و ميرزا
كوچك خان انجام گرفت اطلاعيهاى از طرف دولت مبنى بر متاركه جنگ صادر شد. ميرزا
كوچك خان در سال 1338 ق، با ائتلاف نيروهاى ارتش سرخ دست به تشكيل شوراى انقلاب زد
كه عهدهدار رهبرى انقلاب سرخ در ايران بود. اعضاى اين شورا عبارت بودند از: ميرزا
كوچك خان، كاژانف فرمانده قواى شوروى در ايران، كامران آقايف عضو حزب عدالت باكو، احسان
اللّه خان دوستدار، گائوك آلمانى با نام ايرانى هوشنگ، مير صالح مظفرزاده، حسن
آليانى (معين الرعايا)، كارگاتيلى با نام ايرانى شاپور. واقعيت اين بود كه ميرزا
كوچك خان با انديشههاى ملى، مذهبى و استقلالطلبانه خود نمىتوانست خواستههاى
كمونيستهاى دوآتشهاى را كه از كرملين دستور مىگرفتند، برآورد. او به مردم خود
تكيه داشت و مداخله نيروهاى بيگانه را در امور داخلى جنبش مردود مىدانست، البته
به همكارى انقلابى با كمونيستها معتقد بود. پس از كودتاى سرخ، ميرزا كوچك خان دست
به فعاليت ديپلماتيك زد و تلاش كرد كه با راهحلهاى سياسى قضيه را فيصله دهد، اما
راه به جايى نبرد. سرانجام مكاتبات سياسى ميرزا كوچك خان نيز سودى نبخشيد و
سركردگان جنگلىها علىرغم دستور ميرزا مبنى بر عقبنشينى از مقابل قواى ارتش سرخ،
اين امر را عدم شجاعت فرض كردند و با قواى مهاجم به جنگ پرداختند. ولى پس از مدتى
كه نامههاى گلايهآميز بين ميرزا كوچك خان و احسان اللّه خان سركرده كودتاچىهاى
سرخ رد و بدل شد، سرانجام با پادرميانى هيئت اعزامى دولت مشير الدوله، كار
جنگلىها با انقلابيون سرخ به آشتى كشيد و توافق كردند حيدر خان عمو اغلى براى
نظارت بر عملكرد كميته انقلاب به گيلان بيايد و طولى نكشيد كه حيدر خان با يك كشتى
اسلحه وارد ايران شد.
پس از كودتاى سوم اسفند، روتشتين سفير جديد شوروى در ايران، مأمور شد
كه قضيه جنگل را خاتمه دهد و از طرفى در همين زمان آتش اختلافات داخلى، مجدا در
ميان انقلابيون جنگل برافروخته شد. سران جنگل دشمنى با جناح مخالف را به درگيرى
نظامى تبديل كردند و در 26 محرم 1340 به قصد ترور يا دستگيرى مخالفين مركز كميته
انقلاب در ملاسرا را غافلگيرانه زير آتش گرفتند. عدهاى كشته شدند، خالو قربان
گريخت و به رشت رفت و حيدر خان عمو اوغلى در جنگل دستگير و زندانى شد. واقعه
ملاسرا يك جنگ هفتروزه را بين جنگلىها از يكسو و كردها و روسها از سوى ديگر به
دنبال داشت. جنگلىها به رشت رسيدند و از همه طرف بر روى سنگرهاى مخالفين فشار
وارد كردند. خالو قربان كه عرصه را به خود تنگ ديد، به نيروهاى دولتى كه در نزديكى
رشت منتظر وقت مناسب براى حمله به انقلابيون بودند تسليم شد. به دنبال تسليم خالو
قربان به قواى دولتى شهر رشت سقوط كرد و سردار سپه و اردوى جنگى او وارد رشت شد.
پس از استقرار سردار سپه در رشت، بين او و ميرزا كوچك خان نامههايى مبادله شد كه
بوى صلح مىداد. و سرانجام بين جنگلىها و قواى دولتى قرارداد آتش بس 48 ساعته
امضا شد و قرار ملاقات سردار سپه و ميرزا كوچك خان نيز گذاشته شد. اما حادثهاى
غيرمنتظره تمام رشتهها را پنبه كرد. آن حادثه اين بود كه فرمانده نيروى قزاق
مأمور جبهه ماسوله كه شيخ لنسكى نام داشت به علت عدم اطلاع از متاركه 48 ساعته
جنگ، با قواى خود به عده شصت نفرى جنگلىها به سركردگى ميرزا نعمت اللّه آليانى
برخورد و بين طرفين زد و خورد سختى شد كه منجر به كشته شدن سه افسر قزاق و 15
نظامى ديگر شد. سردار سپه پس از شنيدن خبر اين درگيرى، قضيه را حمل بر عدم صداقت
جنگلىها كرد و مذاكرات صلح را متوقف و با نيروهايش به جنگل يورش برد. جبهههاى
جنگل يكى پس از ديگرى سقوط كرد. دستهدسته از ياران ميرزا كوچك خان به قواى دولتى
تسليم شدند، بطوريكه پس از چند روز جز افراد معدودى در اطراف ميرزا كسى باقى ماند.
ميرزا به اتفاق گائوك آلمانى (هوشنگ) تلاش كردند از طريق گذر از كوههاى گيلان به
خلخال رفته و به اعظم خانم فولادلو، خواهر امير عشاير شاطرانلو پناهنده شوند ولى
سرما و بوران شديد مهلتشان نداد و در گردنه گيلان در 11 آذر 1300 ش، در اثر
يخزدگى جان به جانآفرين تسليم كردند. (نامها و نامدارهاى گيلان، ص 413- 410؛
زندگينامه رجال و مشاهير ايران، ج 5، ص 297- 309؛ شرح حال رجال ايران، ج 5، ص 182-
184).
(5). سلدوز نام يكى از توابع شهرستان اروميه
و در جنوبشرقى اروميه واقع شده است و از شمال به دول و از جنوب و شرق به شهر
ويران و لاهيجان و از عرب به حومه اشنويه محدود شده است.