نام کتاب : دولت يار (نقد و بررسى كتاب آخرت و خدا، هدف بعثت انبياء) نویسنده : حامدنيا، رسول جلد : 1 صفحه : 133
دعوت كنى؟ حضرت مىداند كهآنها مىخواهند
از اعتبار وى براىرسيدن به پيروزى خود استفادهكنند و قصد واگذارى حكومت را به
ايشان ندارند.
علاوه بر آن، حضرت در مواضع مختلف نظريه مشروعيّتالهى و
انتصابىبودن حكومت را بيان كرده، درباره حكومت پيامبر مىفرمايند:
«انّ اللّهَ عزّوجل فّوض إليه امر الدين و الُمّةِ ليسُوسَ
عبادَه.»[1]
بنابراين حضرت بيان مىفرمايد كه خداوند منصب نبوّت و منصب رهبرى
سياسى و حكومت را به پيامبر اكرم (ص) اعطا فرموده و حرفى از حاكميّت مردم به بيان
نمىآورد. در روايتى ديگر حضرت (ع) درباره ائمهاطهار (ع) مىفرمايد: «
بنابراين با بررسى سيره امام جعفر صادق (ع) ادعاى آقاى بازرگان باطل
مىشود.[3]
5- 4) آيا رويدادهاى زمان امامرضا (ع) مدعاى آقاى بازرگان را
اثبات مىكند؟
از جمله چيزهايى كه دستاويز طرفداران جدايى دين و حكومت از جمله آقاى
بازرگان واقع شده، امتناع امام رضا (ع) از پذيرش حكومتى است كه توسط مأمون پيشنهاد
شد. آقاى بازرگان چنين بيان مىكند:
«مىبينيم على بن موسىالرضا (ع)- امام هشتم- علىرغم اصرار مأمون،
زير بار خلافت نمىرود و ولايتعهدى را به مصالحى، فقط به صورت ظاهرى و با خوددارى
از هرگونه دخالت و مسئوليت قبول مىنمايد. در صورتى كه اگر امامت او همچون نبوّت
جدّش ملازمه قطعى (ارگانيك و الهى) با حكومت و در دست گرفتن قدرت مىداشت، آن را
قبلًا اعلام و اجرا مىنمود ...»[4]