responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درسهايى از وصيت نامه امام خمينى( ره) نویسنده : شفيعى مازندرانى، محمد    جلد : 1  صفحه : 56

جان‌فشانى و نثار عزيزان، پيروى كنند.[1]

راز اين اهتمام را مى‌توان در اين حديث معروف سراغ گرفت. «الاسلام يعلو و لا يُعلى عليه‌؛ اسلام، برتر است و چيزى از اسلام فراتر نيست.» اصلى‌ترين و اساسى‌ترين هدف مقدّس امام امّت در تمام تصميم‌گيرى‌ها و در سراسر وصيّت‌نامه او اجرا، احيا، پيشرفت و معرّفى تعاليم حيات بخش اسلام است؛ ايشان تحقّق و بقاى استقلال كشور را در رويكرد به تعاليم اسلام مى‌دانند. اين مسأله حتّى براى دشمنان و مزدوران آنان نيز پوشيده نمانده است؛ كاردار سفارت امريكا مى‌گفت:

به گمان من روزى مورّخان نشان خواهند داد كه او [امام خمينى‌] مردى بود كه شخصيّتش به خوبى درك نشده است. او مردى بود كه تنها قضاوت خدا را قبول داشت و سازشكارى نكرد.[2]

هنگامى كه اشراف و سرشناسان مكّه به قصد تطميع پيامبراكرم صلى الله عليه و آله به وسيله ابوطالب به آن حضرت ابلاغ كردند كه اگر بهترين دختر عرب را از ما تقاضا كنى، در اختيار تو خواهيم نهاد و اگر منصب و مقامى بخواهى، تو را پذيرا خواهيم بود و اگر ثروتى طلب‌كنى، تقديم مى‌داريم، فقط دست از كار خودبردار، پيامبر گفتار تاريخى خود را اين‌چنين بر زبان آورد كه:

«اگر خورشيد را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارند تا از دعوت خويش دست بردارم، چنين نخواهم كرد» و افزود: «حتّى انفذه او اقْتَلَ دونه‌؛ تا آنكه دين خود را در ميان انسان‌ها تثبيت كنم و يا به پاى آن جان دهم».[3] امام امّت نيز در زندگى اين گونه عمل كرد.[4]


[1]. همان، ص 5، سطر 16- 13.

[2]. روزنامه اطلاعات، دهم تير ماه 1368، شماره 18788، مجله نور علم، شماره 7، دوره سوم، ص 98.

[3]. سبحانى، جعفر، فروغ ابديت، ج 1، ص 225.

[4]. عالمان مسلمان به ويژه عالمان شيعه همواره خواهان اجراى تعاليم اسلام بوده‌اند. به دو نمونه اشاره مى‌كنيم:

الف: حاج آقاى حسين قمى از مراجع بزرگ شيعه است. او در دوران پهلوى وارد مشهد شد و مردم به گرمى از او استقبال كردند. او در مشهد، تلگرافى به دولت وقت مخابره كرد و چنين پيشنهاد نمود:

1. دولت ايران زنان را در انتخاب حجاب آزاد بگذارد و اجبارى در كشف حجاب نباشد.

2. مدارس مختلط، منحل و مدارس مجزّا شوند و نماز در مدارس برقرار شود.

3. تعليم قرآن و دروس دينى بخشى از برنامه‌هاى دبستان‌ها و دبيرستان‌ها باشد.

4. حوزه علميه قم و مشهد و ديگر حوزه‌ها از آزادى برخوردار شوند و مدرّسان و محصّلان علوم دينى در ايّام تحصيل از رفتن به خدمت نظام وظيفه معاف باشند.

5. اقتصاد و تجارت تحت نظر متخصّصان اداره شود.

حاج آقا حسين پس از گذشت چند روز از ارسال تلگراف، متوجّه شد كه دولت تصميم ندارد به خواسته‌هاى ايشان ترتيب اثر دهد. بر اين اساس به‌طور علنى اعلام جنگ كرد و فرمود:« من آماده جنگ با دولت به دليل برپا نداشتن حكم خدا هستم. هر چه مى‌خواهد بشود».

طبقات مختلف مردم از وى حمايت و اعلام جان‌فشانى كردند. دولت به ناچار در 12 شهريور 1322 ه. ش. پيشنهادهاى ايشان را پذيرفت.( ر. ك: حاج آقا حسين قمى، ص 137، مجموعه ابرار، نشر سازمان تبليغات.)

ب. در بين راه مسجد تا منزل آيت‌اللّه محمّدجواد بيدآبادى، مغازه‌اى متعلّق به فرد ارمنى‌اى به نام« كنت» بود كه مشروبات الكلى دربار ناصرالدّين شاه را تأمين مى‌كرد. ايشان نخست، صاحب مغازه را به عنوان نهى از منكر از تهيّه مشروب و ادامه اعمال خلاف شرع بر حذر داشت. امّا صاحب مغازه اعتنايى نكرد و به عمل خود ادامه داد. آيت‌اللّه بيدآبادى يك روز پس از پايان نماز با دو فرزند خود با همراهى اهالى مسجد به طرف مغازه مذكور به راه افتادند. همگى وارد مغازه شدند و خمره بزرگ شراب را سرازير كردند. مردم نيز به تبعيت از آقا، تمامى ظرف‌هاى شراب را در چاه خالى كردند و از شكستن ظرف‌ها به دستور آقا، خوددارى كردند.

شاه كه از شدّت ناراحتى، صورتش برافروخته شده بود، فورى براى آيت‌اللّه پيام اعتراض فرستاد. اما ايشان عمل خود را به عنوان وظيفه شرعى قلمداد نمود و خطاب به ناصرالدّين شاه چنين پيام داد:« گمان مى‌كردم كه تو ناصرالدّين( حامى دين) هستى؛ ولى حالا فهميدم كاسرالدّين( شكننده دين) هستى».

شاه دستور پيگرد او را صادر كرد، و چون ايشان مطلع شد كه شاه هنوز متنبّه نشده، تصميم گرفت به اصفهان برود. خلل‌السلطان پسر بزرگ شاه كه مطمئن بود با ورود آيت‌اللّه بيدآبادى به اصفهان، ايشان جلو او را نيز خواهد گرفت، به شاه اعلام كرد رفتن آيت‌اللّه به اصفهان به صلاح تاج و تخت نيست. از اين‌رو سراج‌الملك مأمور شد كه ايشان را از ورود به اصفهان باز دارد، آيت اللّه گفت:« اگر اين محلّ فساد خريدارى و به مسجد تبديل شود، من از مراجعت به اصفهان صرف نظر مى‌كنم». سراج‌الملك بى‌درنگ آن محل را خريد و تبديل به مسجد شد و به نام« سراج‌الملك» نام گذارى شد( ر. ك: آيت‌اللّه محمدجواد بيدآبادى، ص 109، مجموعه ابرار، نشر سازمان تبليغات.)

نام کتاب : درسهايى از وصيت نامه امام خمينى( ره) نویسنده : شفيعى مازندرانى، محمد    جلد : 1  صفحه : 56
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست