نام کتاب : درسهايى از فقه سياسى اسلام: اسرار، مناسك، ادله حج نویسنده : صادقى تهرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 23
و آيه ديگر پيادگان را كه پيش از سواران بر
شتران لنگ ياد كرده از مستطيعان «حجالبيت» خوا 4 ده است كه: «وَ أَذِّنْ فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى كُلِّ
ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ ...».
اينجا ابراهيم (ع) و سپس حضرت خاتم النبيين (ص) مأموريت يافتند كه
وجوب حج را اعلام جهانى كنند كه «و اعلام كن در ميان مردمان «ناس» تا بيايندت
پيادگان و بر هر شترى لاغر، آيند از هر مكانى دور تا بهرههائى به سود خودهاشان
بيابند ...».
مود: «يَأْتُوكَ رِجالًا» كه نتيجه امر است، پس امر است: پيادهها بيايند، خبر نيست كه «يَأْتُوكَ رِجالًا» تا دلالتى بر وجوب احياناً
نداشته باشد.
مأموريت جهانى و مردميت اين است كه امر كنى پيادگان و سوارگان بيايند
از هر راه دورى، و بىشك اين آيه صريح است در اينكه وسيله سوارى شرط وجوب حج نيست،
امامان نيز چنان فهميدهاند كه سرچشمه فهمشان قرآن است.
اينجا نه تنها كسانى را كه توانائى پيادهروى دارند از مستطيعان
واجبالحج خوانده، بلكه همانها آغاز سخناند و سپس سواران شتران لنگ و ديگر هيچ!
كه گمان نشود حج در انحصار توانگران است، و يا آنان در اين ميان سبقتى بر ديگران
دارند.
اينجا آيه استطاعت كه به طور عموم پيادگان را شامل بود، بهطور خصوصى
آنان را شامل است كه: «هر كه راهى به سوى حجالبيت بتواند: توانائى عقلى آنان را
شامل است كه: «هر كه راهى به سوى حجالبيت بتواند: توانائى عقلى عرفى شرعى بدنى
مالى راهى عرضى و هرگونه توانائى كه لازمه انجام اين واجب بزرگ الهى بدون عسر و
حرج است و ديگر هيچ.
نام کتاب : درسهايى از فقه سياسى اسلام: اسرار، مناسك، ادله حج نویسنده : صادقى تهرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 23