2. تأثير انقلاب اسلامى ايران بر راهبرد قدرتهاى بزرگ
انقلاب اسلامى در كشورى رخ داد كه ژاندارم آمريكا در منطقه خاورميانه
بود و بهعنوان يكى از ستونهاى دكترين دو پايهاى نيكسون شناخته مىشد. درحقيقت
بعد از گرفتار شدن آمريكا در باتلاق ويتنام، وضعيت بهگونهاى بود كه امكان مداخله
نظامى ازسوى آمريكا مشكل به نظر مىرسيد. بنابراين نيكسون دكترينى را ارائه نمود
كه دو كشور در منطقه خاورميانه حافظ منافع آمريكا در منطقه باشند: يكى ايران
بهعنوان پايه نظامى و ژاندارم آمريكا و ديگرى عربستان سعودى بهعنوان پايه
اقتصادى اين دكترين. بر اين اساس هرجا كه حركتى عليه منافع آمريكا در منطقه اتفاق
مىافتاد، ايران مىبايست به اعزام نيرو و سركوب آن مبادرت مىورزيد.
به بيانى ديگر، اين انقلاب در كشورى روى داد كه مىبايست در مقابل
حركتهاى ضدغربى در منطقه واكنش نشان مىداد، اما خود به كشورى ضدغربى بدل شد.
ازسويى ايران پس از انقلاب، از پيمان سنتو كه در راستاى اهداف غرب بود، خارج شد.
بنابراين با وقوع چنين تحولى در ايران و ايجاد خلأ قدرت در منطقه، راهبردهاى
منطقهاى ابرقدرتهاى جهان نيز تغيير يافت. آنچه در تغيير استراتژىهاى دو ابرقدرت
تأثير بسزايى داشت، وقوع انقلاب اسلامى در منطقهاى بود كه اغلب كشورهاى آن از نظر
بافت جمعيتى و ديدگاههاى فرهنگى و دينى، به ايران نزديك بودند؛ نكتهاى كه غرب و
شرق را از وقوع تحولات مشابه انقلاب ايران، سخت به هراس افكند.
بنابراين تأثير رويداد انقلاب اسلامى ايران بر جنبشهاى اسلامى و
همچنين طرح نظريههاى جديد درباره حكومت و سياست، هر دو ابرقدرت را برآن داشت تا
براى حفظ منافع خود در خاورميانه به مهار انقلاب ايران بپردازند و از هرسو آن را
محدود كنند. مهمترين اين اقدامات، تحريك صدام- ديكتاتور سابق عراق- براى حمله به
ايران و سپس كمكهاى عادى و نظامى فراوان به او بود.
[1]. شيرودى،« انقلاب اسلامى ايران و جنبشهاى
جهان اسلام»، رواق انديشه، ش 3.