در اين ميان مهمترين نكته، نقش پرفروغ اسلام در بسيج و هدايت
قواى كشور بود؛ موضوعى كه آمريكايىها را سخت شگفتزده كرده بود.
مقاومت همهجانبه مردم ايران در تهاجم نظامى سبب گرديد كه قطعنامه
هفتم شوراى امنيت درمورد جنگ ايران و عراق در سال 67 نسبت به قطعنامههاى پيشين
انعطاف بيشترى داشته باشد و حتى موضوع تجاوز و تعيين متجاوز را مطمحنظر قرار دهد.
در اين زمينه نگرانىهاى قدرتهاى بزرگ از قدرتمندى ايران- در اواخر سال 1365 تا
ماههاى نخست سال 1366- به ايجاد جريانى منجر شد كه مىتوان آن را «استراتژى فشار
همهجانبه» عليه جمهورى اسلامى ناميد. اهميت اين جريان از آنجا ناشى مىشود كه پنج
كشور عضو دائم شوراى امنيت[1]- كه هر يك
در فروش اسلحه به عراق يا حمايتهاى سياسى و اقتصادى از آن نقش داشتند- عزم خود را
جزم كرده بودند تا با اجراى طرحهاى سرّى، از ادامه جنگ ايران و عراق كه احتمالًا
به پيروزى ايران ختم مىشد، جلوگيرى كنند.
همزمان با فشارهاى سياسى و ديپلماتيك بر جمهورى اسلامى مبنى بر
پذيرش قطعنامه شوراى امنيت، كشورهاى عضو ناتو بهرهبرى آمريكا با افزايش نيروهاى
نظامى و رزمى خوددر خليجفارس و ايجاد درگيرى، فشار جدى نظامى را نيز بر ايران
وارد آوردند. آمريكا وانگليس ناوهاى خود را در خليجفارس متمركز كردند و در راستاى
اين استراتژى، ناوهواپيمابر آمريكايى در 12 تير 1367، هواپيماى مسافربرى ايرباس
ايران را مورد هدف قرار داد.
بدينترتيب با افزايش همهجانبه فشارهاى بينالمللى بر جمهورى اسلامى
ايران و با علم به طولانى بودن راه و مسئوليت سنگين ناشى از دستاوردهاى پيروزى
انقلاب و صيانت از موفقيتهاى حاصلشده در اين زمينه، جمهورى اسلامى قطعنامه 598
را پذيرفت؛ قطعنامهاى كه امام (قدس سره) راحل پذيرش آن را به نوشيدن جام زهر
تعبير نمود.[2] تجربه
چندين انتخابات در دوره هشتساله دفاع مقدس و پذيرش سختىهاى ناشى از