در سالهاى 57 تا 59 مسئله مهم ديگر، روى آوردن ضدانقلاب به ترور
شخصيتهاى فكرى، سياسى و مذهبى انقلاب بود؛ امرى كه صدمات جبرانناپذيرى بر پيكره
نظام وارد آورد. مسئله ديگر براى انقلاب كه از بيرون حمايت مىشد، كودتاى ناموفق
نوژه در سال 1359 بود كه پيش از اجرا بهدست نيروهاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
خنثى گرديد. با شكست اين موارد، گزينه جنگ مطرح گرديد.
توضيح اينكه، وقتى انقلاب اسلامى ايران ايده جديدى را در مسائل مختلف
داخلى و بينالمللى مطرح نمود، ساختار حاكم بر نظام بينالملل به چالش كشيده شد.
از همينرو، ابرقدرتها براى مهار انقلاب اسلامى و جلوگيرى از گسترش آن در كشورهاى
منطقه، تهاجم نظامى را در دستوركار قرار دادند و بدينترتيب از سال 59 به بعد چالش
خارجى نيز به مشكلات انقلاب اسلامى افزوده شد.
دو. چالش حفظ و بقاى انقلاب در برابر موانع داخلى و خارجى (67- 59)
تهاجم نظامى به انقلاب نوپاى ايران ضمن آنكه امنيت و آسايش كشور را
سلب مىنمود، دستاورد پيروزى حاصل از انقلاب را نيز به چالش مىكشيد. مسئله مهم دراينباره
تقويت قواى داخلى بود؛ چراكه جنگ تحميلى، آزمونى براى ارزيابى قدرتمندى ايران در
زمينههاى مختلف- ازجمله مديريت استراتژيك و انسجام ملى- بهشمار مىرفت. با آغاز
جنگ، همهچيز ظاهراً پيروزى سريع، آسان و كمهزينه عراق را نويد مىداد؛ چنانكه
كسينجر چند روز پس از آغاز جنگ پيشبينى كرد كه عراق طى ده روز در جنگ پيروز
مىشود. بختيار نيز كه به خارج از كشور رفته بود، سقوط نظام اسلامى را محقق
مىدانست.[1] در اين
زمان كشور در مسئله هماهنگى مديريت، در چالشى اساسى قرار گرفت و اين در حالى بود
كه هجوم دشمن در مرزها عملًا پنج استان كردستان، كرمانشاه، ايلام، آذربايجان غربى
و خوزستان را مستقيماً درگير جنگ كرده بود. ناهماهنگى بنىصدر با قواى انقلابى،
مانع از تحرك لازم نيروهاى مردمى داوطلب براى حضور در جبههها گرديد. البته «ستاد