responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خدا خانه دارد نویسنده : شهيدى، فاطمه    جلد : 1  صفحه : 93

حوصله‌ات را سر ببرد. دلت بخواهد مثل بچّه‌ها پات را بزنى زمين و داد بزنى كه من «اين» را مى‌خواهم. و منظورت از «اين» خدايى باشد كه همين نزديكى است. يكدفعه ميانه‌ات با خداى دور استدلاليّون بهم خورده باشد.

آن‌ها به تو مى‌گويند «عزيزم! ببين! همان طور كه اين پنكه كار مى‌كند، يعنى نيرويى هست كه اين پره‌ها را مى‌چرخاند. پس ببين جهان به اين بزرگى ...، پس حتماً خدايى ...»

فكر كن يك جورهايى حوصله‌ات از اين حرفها سررفته باشد. دلت بخواهد لمسش كنى. مثل بچه‌هايى كه دوست دارند برق توى سيم را هم تجربه كنند. دلت هواى خدايى را كرده باشد كه مى‌شود سرگذاشت روى شانه‌اش و غربت سالهاى هبوط را گريست. خدايى كه بشود چنگ زد به لباسش و التماس كرد. خدايى كه بغل باز مى‌كند تا در آغوشت بگيرد. حتى صدايت مى‌كند

«وَ سارِعُوا إِلى‌ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ ...»

خدايى كه مى‌شود دورش چرخيد و مثل چوپان داستان موسى و شبان بهش گفت «الهى دورت بگردم». بابا زور كه نيست! من الان يك جورى‌ام كه دلم نمى‌خواهد خدايم پشت سلسله‌ى علّت و معلولها، ته يك رشته‌ى دور و دراز ايستاده باشد. مى‌خواهم همين كنار باشد. دم دست. نمى‌خواهم اول به يك عالمه كهكشان و منظومه و آسمان فكر كنم و بعد نتيجه بگيرم كه او بالاى سرهمه‌شان ايستاده. خدا به آن دورى براى استدلال خوب است. من الان تو حال ضد استدلالم. خوب حالا همه‌ى اين‌ها را فكر كردى. حالا فكر كن خدا روى زمين خانه دارد.

خدا روى زمين خانه دارد و خانه‌اش از جنس ديوار نيست. از جنس فضاى باز است. بيت عتيق. سرزمين آزادى. تجربه‌ى نوعى رهايى كه هيچ وقت نداشته‌اى. حتى رهايى از خودت.

نام کتاب : خدا خانه دارد نویسنده : شهيدى، فاطمه    جلد : 1  صفحه : 93
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست