نام کتاب : خدا خانه دارد نویسنده : شهيدى، فاطمه جلد : 1 صفحه : 75
قفسم را مىگذارى در بهشت
قفسم را مىگذارى در بهشت[1]،
تا بوى عطر مبهم دوردستى مستم كند؛ تا تنم را به ديوارهها بكوبم؛ تا تن كبودم درد
بگيرد؛ و درد نردبانى است كه آن سويش تو ايستادهاى براى در آغوش كشيدنم؛ اما من
آدم متوسطى هستم و بيش از آن چه بايد، خودم را درگير نمىكنم؛ با هيچ چيز. در بهشت
هم حسرتم را فقط آه مىكشم. تن نمىكوبم به ديوارهها كه درد، مرا به تو برساند.
قفسم را مىگذارى در بهشت تا تاب خوردن برگها، تا سايههاى بى نقص
درختان انبوه ديوانهام كند؛ تا دست از لاى ميلهها بيرون كنم؛ تا دستم لاى
ميلهها زخم شود و زخم، دالانى است كه در پايانش تو ايستادهاى براى در آغوش
كشيدنم؛ اما من آدم متوسطى هستم و خود را درگير نمىكنم؛ با هيچ چيز. در بهشت هم
هوسم را فقط نگاه مىكنم و دستم را زخمى هيچ
[1] - اى مردم همانا درهاى بهشت در اين ماه باز است؛
خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله پيش از ماه رمضان
نام کتاب : خدا خانه دارد نویسنده : شهيدى، فاطمه جلد : 1 صفحه : 75