اويس! من از تو غريبترم!
خواجهى انبيا گفت: «در امت من مردى است كه به عدد موى گوسفندان ربيعه و مضر او را در قيامت شفاعت خواهد بود» صحابه گفتند: «اين كه باشد؟» فرمود كه:
«بندهاى از بندگان خداى.» گفتند: «ما همه بندگان خداى- تعالىايم. نامش چيست؟» فرمود: «اويس»![1]
قبول! تو از من خيلى عاشقترى، خيلى پاكتر، باصفاتر. اصلًا همهى «خيلىها» مال تو است و فقط يكى سهم من: اويس! من از تو خيلى غريبترم!
گفتند: «او كجا باشد؟». گفت: «به قرن» گفتند كه: «او تو را ديده است؟» گفت:
«به ديدهى ظاهر نه.» گفتند: «عجب! چنين عاشق تو و به خدمت تو نشتافته؟»[2]
[1] - تذكرة الاولياء، عطار نيشابورى، ص 20
[2] - همان