نام کتاب : خدا خانه دارد نویسنده : شهيدى، فاطمه جلد : 1 صفحه : 18
گريه بر مردى كه نيست
هفت روز است كه زمين را آفريدهاند. هفت روز است كه زمين را شخم
مىزنيم. همهى گندمهاى ممنوعه را كاشتيم و جاودانگى نروييد.
همهى دانههاى پنهان در جيبهايمان را كاشتيم و ميوهى نهال هيچ
كدامشان طعم سيب نيمه كاره را نداد. غروب هفتم است. غروبى كه فهميدهايم اين خاك
«موات» است و اين زمين مرده استعداد رويش هيچ چيز را ندارد.
امشب، هفتمين شب است. شب نا اميدى از خاك. شب دل بستن به آب! و خبر
ساده و كوتاه است: «آب را بستهاند!»
خسته از هفت روز چنگ زدن در خاك، به خيمه مىرسيم. خبر مىرسد و خبر
ساده و كوتاه است: «آب را بستهاند!». بىطاقتيم. بىتاب. لبها ترك خورده.
زبانها به كام چسبيده. يكى مىگويد: «الههى آبها! رحمت!» يكى مىنالد: «خداى
درياها! ابر!» كسى مىخواند: «فرشتههاى نزول! باران!» آهسته زير لب مىگوييم: «يا
قمر بنى هاشم!»
نام کتاب : خدا خانه دارد نویسنده : شهيدى، فاطمه جلد : 1 صفحه : 18