بگو دعا نكنند!
گفتى ما بچههايمان را صدا مىكنيم، شما بچههايتان را صدا كنيد.
ما زنهايمان را مىآوريم، شما هم زنهايتان را بياوريد.
ما مىآئيم، شما بيائيد.
ما مىايستيم اينطرف، شما آنطرف.
ما مىگوييم خدا، شما مىگوييد خدا.
ما مىگوييم هر كى راسته، بماند.
شما مىگوييد هر كى ناراسته، عذاب او را بگيرد.
يادت هست اين حرفها را؟ خب اگر يادت هست پس كجايند؟ كجايند بچههايتان؟
كجايند زنهايتان؟ شما همين قدر هستيد؟ ملّتتان پنج نفره است؟ ما چشمهايمان عوضى مىبيند يا راستى راستى پنج تائيد؟
طرف ما را نگاه كن! تا چشم مىبيند آدم ايستاده. هر چى نصرانى بوده آورديم. فقط چند تا صف پيرمرد داريم، ديگر چه رسد به زن و بچه. حالا