نام کتاب : حكومت دينى از منظر استاد شهيد مطهري نویسنده : قدردان قراملكى، محمد حسن جلد : 1 صفحه : 102
زمان مورد بىمهرى و كمتوجهى مردم يا گروه
خاصى قرار مىگيرد. چهبسا، اصول آن «فروع» و فروع آن «اصول» انگاشته شود. كما
اينكه امر فوق درباره احكام و آموزههاى اجتماعى اسلام اتفاق افتاده است. مثلا
ارج و تكريم دين از آزادى، عدالت و مخالفت با تبعيض طبقاتى از آموزههايى است كه
گوهر آنها طى قرون متمادى بر مسلمانان ناشناخته مانده است و كشف و عرضه آن يك هدف
مقدس براى حاكم اسلامى است كه دغدغه دين دارد.
به ديگر سخن حاكم اسلامى در اولين گام بايد دين را از غير دين تفكيك
كرده و آموزههاى ناب و سره آن را- كه مطابق فطرت و سازگار با هر عصرى است- به
تشنگان معرفت و جهانيان عرضه نمايد.
تعليمات ليبراليستى در متن تعاليم اسلامى وجود دارد. اين گنجينه عظيم
از ارزشهاى انسانى كه در معارف اسلامى نهفته بود، تقريبا از سنه 1320 به بعد در
ايران بهوسيله يك عده از اسلامشناسهاى خوب و واقعى وارد خودآگاهى مردم شد. يعنى
به مردم گفته شد، اسلام دين عدالت است.
اسلام با تبعيضهاى طبقاتى مخالف است، اسلام دين حريت و آزادى است[1].
استاد در تبيين فراز اول روايت فوق (النردّ المعالم من دينك)
مىگويد:
يعنى بازگشت به اسلام نخستين و اسلام راستين، بدعت را از ميان بردن و
سنتهاى اصيل را جايگزين كردن، يعنى اصلاحى در فكرها و انديشهها و تحولى در
روحها و ضميرها و قضاوتها در زمينه خود اسلام[2].
2. توسعه اقتصادى
برخى از بر اين گمانند كه دين و حكومت دينى همه همّ و غم خود را
معطوف نيازهاى معنوى و اخروى مردم نموده و بدينسان از عمران و آبادى و توسعه كشور
بازمىماند. درحالىكه كه خود دين عكس آن را بيان مىكند. به اين معنا كه