نام کتاب : حكومت اسلامى (درسنامه انديشه سياسى اسلام) نویسنده : واعظى، احمد جلد : 1 صفحه : 181
مىكند كه حكّام سياسى جامعه اسلامى عالم به
دين باشند:
قرآن و حديث مشتمل بر امورى است كه دست كم مىتوان آنها را اصول
اخلاقى حكومت در اسلام ناميد. امورى مانند مدح شورا و تشويق به مشورت كردن در
حكومت، دعوت به برپايى عدالت و رعايت فقرا و مساكين. واضح است كه عينيت يافتن اين
اصول اخلاقى در دولت، مستلزم آن است كه حكّام، عالمان دين و مخلص به آن و
برپادارنده آن باشند.[1]
تشكيك در اشتراط فقاهت
در برابر اين ديدگاه غالب و رايج كه بر فقاهت و دينشناسى زعيم سياسى
امّت اسلامى پاى مىفشارد و بر ولايت انتصابى فقيه و يا دستكم اشتراط فقاهت در
تصدّى ولايت سياسى جامعه اصرار مىورزد، كسانى تصدّى اجرايى فقيه را انكار
مىكنند. از نظر آنان، ميان اجرا شدن تعاليم اسلامى و تصدّى اجرايى فقيه،
ملازمهاى وجود ندارد. درست است كه اسلام داراى تعاليم اجتماعى و سياسى است و بر
اصول و ارزشهاى خاصّى تأكيد كرده است، امّا اين امور به معناى آن نيست كه زعامت
سياسى جامعه در دست فقيه باشد؛ زيرا شأن فقيه صرفا بيان احكام است و اجراى احكام و
اقدام عملى در جهت سرپرستى و مديريت جامعه به هدف پياده كردن اين احكام، جزء وظايف
و منزلت و شأن او نيست. لزومى ندارد كه فقاهت از شرايط زعامت سياسى باشد. اگر
بخواهيم مشاركت فقيه را در امور اجتماعى و سياسى جدّى بدانيم، به «نظارت فقيه» و
مراقبت او بر اجراى احكام الاهى معتقد مىشويم و واضح است كه «نظارت فقيه» كاملا
متفاوت با «ولايت فقيه» است. نظارت، هيچ وظيفه اجرايى و مديريتى بر عهده فقيه قرار
نمىدهد.
برخى از مدافعان شرط نبودن فقاهت در مديريت سياسى جامعه اسلامى، در
مقام استدلال، بر تفاوت شأن سياستمدار و فقيه تكيه مىكنند. از نظر ايشان،
سياستمدارى و اداره
[1] - الدين و الدولة و تطبيق الشريعة، محمد عابد
جابرى، ص 34.
نام کتاب : حكومت اسلامى (درسنامه انديشه سياسى اسلام) نویسنده : واعظى، احمد جلد : 1 صفحه : 181