استاد مطهرى در اين باره مىنويسد: «تأثير مهم دين و نقش دين در اجتماع
اين است كه نوعى انقلاب فكرى و وجدانى به وجود مىآورد كه عواطف و احساسات و
هدفها و ايدهآلها و معيارها دگرگون مىشود و جهانبينى عوض مىشود. آدمى خود را
داراى رسالت احساس مىكند؛ زندگى اجتماعى جهت خاص پيدا مىكند و جهت ديگر غير از
جهت زندگى فردى را درك مىكند، نوع دلبستگى عوض مىشود».[4]
عدالت و قانون
دين بزرگترين پشتوانه عدالت و قانون است. فروغى از «منتسكيو» نقل
مىكند: «مذهب مىتواند هنگامى كه تمام قوانين كشورى و سياسى ناتوان و قاصر است،
مُمِدّ تشكيلات و قوانين سياسى باشد».[5]
جايگاه عدالت در دين چنان است كه قرآن به پادارى آن را يكى از اهداف
اساسى رسالت انبيا دانسته و مىفرمايد: «لَقَدْ
أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُالْكِتابَ وَ
الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»[6].
[1] - جوادى آملى، انتظار بشر از دين، ص 52، قم: اسراء،
چاپ اول، 1380