نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 510
شكل است كه ژانپلسارتر و گروهى ديگر فرض
كردهاند كه يك شىء به وجود آورنده خود باشد و به اصطلاح، پايهگذار وجود خود
باشد؟ كه لازمهاش اين است يك شىء خودش علت خودش و معلول خودش باشد. و يا معنى
علت نخستين آن است كه كانت و هگل و اسپنسر تصور كردهاند، يعنى موجودى كه درباره
او استثنائى در قانون عليت صورت گرفته است، يعنى با آنكه هر چيزى نيازمند به علت
است و ممكن نيست بدون علت باشد، استثنائا علت نخستين چنين نيست. و آيا امتناع
تسلسل كه ما را ملزم مىكند به قبول علت نخستين، ملزم مىكند به اينكه قبول كنيم
يك چيزى خودش علت خودشاست؟ آيا ذهن ما براى فرار از يكمحال، ملزممىگردد به
قبول يك محال ديگر؟ چرا؟ اگر بناست ذهن محال را نپذيرد، هيچ محالى را نمىپذيرد.
چرا استثناء قائلشود؟!
مطابق تصوير سارتر، علت نخستين نيز مانند همه اشيا نيازمند به علت
است، ولى اين نياز را خودش براى خودش برمىآورد. اما مطابق تصوير كانت و هگل و
اسپنسر، در ميان اشيايى كه همه از نظر عقل مانند هم هستند، يكى را الزاما و براى
فرار از امتناع تسلسل بايد استثناء كنيم و بگوييم همه اشيا نيازمند به علتاند جز
يكى و آن يكى همان علت نخستين است. اما اينكه چه فرقى ميان علت نخستين و ساير اشيا
است كه همه آنها نيازمند به علتاند و آن يكى مورد استثناء واقع شده است، جواب اين
است كه از نظر عقل هيچ فرقى نيست، تنها براى فرار از تسلسل ممتنع مجبوريم يكى را
بىنياز از علت فرض كنيم.
دراين تصوير فرض نشده كه علت نخستين نيازمند به علت است ولى خودش
نياز خودش را برآورده است (چنانكه در تصوير سارتر اين چنين بود)، بلكه فرض شده كه
علت نخستين نياز به علتى كه او را به وجود آورد، ندارد، يعنى علت نخستين از اين
قاعده مستثنى است. اما اينكه چرا نياز ندارد، چرا مستثنى است، معلوم نيست.
تصوير اول بسيار كودكانه است. هيچ فيلسوف و نيمه فيلسوف و حتى اكثر
انسانهاى عامى چنان تصويرى از خدا ندارند.
از نظر ما ترديد و شك امثال كانت و هگل و اسپنسر درباره علت نخستين
به دو مطلب اساسى فلسفى بستگى دارد كه هيچ كدام از آنها در فلسفه غرب حل نشدهاست.
آن دو مسأله اساسى يكى مسأله (اصالت وجود) و ديگر مسأله (مناط احتياج معلول به
علت) است.
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 510