نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 361
عادى دايرهاش محدود و مسدود است و از خود
او تجاوز نمىكند وليكن اين دايره محدود، حريمى دارد كه بيرون از دايره خودآگاهى
است و شخص در احوال عادى از آن آگاهى ندارد و چون باب آن حريم به روى (من) باز شود
با عالم ديگرى آشنا مىگردد و بسى چيزها بر او مكشوف مىشود كه در حال عادى درش به
روى او بستهاست.»
مرحوم فروغى مىگويد: «اين فقره را كه انسان، گذشته از ضمير خودآگاه
ضمير ديگرى دارد كه معمولًا از آن آگاه نيست ولكن بعضى اوقات آثارى از آن بروز
مىكند و معلوماتى به انسان مىدهد كه از عهده حس و عقل بيرون است، پيش از ويليام
جيمز نيز دانشمندان ديگر كه در روان شناسى كار كرده بودند به آن برخورده و آن را
(من ناخودآگاه) ناميده بودند. ويليام جيمز در اين باب تحقيقات مبسوط نموده و معتقد
شد كه مواردى هست كه انسان از دايره محدود و مسدود (من) به آن حريم كه گفتيم پا
مىگذارد و در (من ناخودآگاه) وارد مىشود و با (من) هاى ديگر كه در حال عادى
درشان به روى او بسته است مرتبط مىگردد و به اين طريق ضماير به يكديگر مكشوف و در
يكديگر مؤثر مىشوند و شخص بدون واسطه حس و عقل به حقايقى بر مىخورد و در عوالمى
سير مىكند كه تمتعات روحانى در مىيابد و به كمال نفس نزديك مىشود كه خود را به
خدا متصل مىبيند و در مىيابد كه حدود زندگانى اش بالا رفته و اطمينان نفس حاصل
نموده، روحش بزرگ و شريف شده و از غيب مدد مىگيرد و از بيمارىهاى تن يا روان شفا
مىيابد.»