نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 351
نيروهاى مختلف حكايت مىكند. آن قوه و
نيروها نه به صورت جدا و مستقل و عنصر برابر با ماده و يا به كلى خارج از طبيعت
مىتواند وجود داشته باشد و نه به صورت يك عرض و خاصيت براى ماده، بلكه به صورت
كمالى جوهرى و وجههاى عالى از يك حقيقت كه يك وجهه و يك جهت و يك روى آن جسم و
بعد و جرم است، و در اين وجهه همه اشيا يكنواخت و همسانند، و يك وجهه و يك روى
ديگر آن همان است كه با قوه عقل و استدلال فلسفى وجود آن را كشف مىكنيم و البته
حقيقت آن را نمىتوانيم تشخيص دهيم، همين قدر مىدانيم كه اين وجهه اشيا، مختلف
است و مجموع اين دو وجهه جوهر واحدى را به وجود مىآورند.
ضمنا اين مطلب بايد دانسته شود كه از نظر حكما ملاك وحدت و شخصيت هر
شىء همان صورت نوعيه او است يعنى (او) بودن هر چيز وابسته به صورت نوعيه است،
ماده به خودى خود نمىتواند به صورت يك موجود متعين و متشخص موجود شود.
و اگر فرضيه اتميسم را نيز ضميمه كنيم و آنگاه انكار صورت نوعيه را
مطرح نماييم مطلب صورت عجيبى به خود مىگيرد: اولًا مفهوم (قضيه) يا (حمل)- همان
طور كه در متن آمده است- به كلى عوض مىشود يعنى در هيچ قضيهاى يك واحد مشخص پيدا
نخواهيم كرد كه محمول را به او نسبت دهيم. مفهوم (انسان غذا مىخورد) اين است كه
ما مجموعهاى از حركات و امواج را (انسان) ناميدهايم و آنگاه آن مجموعه را به
استثناى يك واحد از حركات و امواج، (موضوع) فرض كرده و واحد كنار گذاشته شده را به
مجموع نسبت دادهايم، و به هر حال (حمل) به مفهوم وحدت واقعى ميان دو چيز و به
عبارت ديگر اتحاد وجودى دو مفهوم هرگز معنى نخواهد داشت.[1]