نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 160
و شك نيز مىتوان شك كرد و مانند شاعر
باستانى فارسى زبان مىتوان گفت (همين سمراد هم سمراد باشد) يعنى مىتوان گفت همه
چيز پندار است و هر پندارى حتى خود همين پندار هم پندار است و وجهى ندارد كه ما
بين يقينيات فطرى خويش تبعيض قائل شويم، و اما اگر بنابر قبول يقينيات فطرى است
البته انسان هيچ فرقى بين وجود خويشتن و ساير علمهاى بديهى و يقينى نمىبيند، مثلا
هيچ فرقى از اين جهت بين وجود خويشتن و وجود اين قلم و كاغذ كه به دست گرفته و اين
چراغ كه در پرتو آن چيز مىنويسد و همچنين ساير بديهيات از قبيل امتناع تناقض و
غيره نمىبيند و در اين صورت ترتيب عقلى اقتضا مىكند كه پس از خاموش كردن ترانه
سوفسطائىگرى كه وجود و موجوديت را منكر و امرى محال مىداند به نقطه مقابل آن كه
همان اصل يقينى و بديهى (واقعيت هست) مىباشد تكيه كنيم و سپس در مرحله دوم به
ترتيبى كه گفته شد به تكثير و توليد اين حقيقت بپردازيم و در مرحله سوم كه مصادف
با اغلاط حقيقت نما مىشويم با انتخاب روش صحيح به واقعيت شناسى و علمالوجود كه
همان فلسفه است بپردازيم.[1]
ارزش معلومات در فلسفه دكارت
دكارت (1650- 1596 م) و پيروانش- كه آنها را (كارتزين) مىگويند به
پيروى از ارسطو مكتب جزم را اختيار كردند ولى با اين تفاوت كه ارسطو و پيروانش محسوسات
و معقولات هر دو را معتبر و محصّل يقين مىدانستند و در منطق ارسطو در باب (برهان)
استعمال معقولات و محسوسات هر دو جايز شمرده شده است ولى دكارت تنها معقولات را
محصّل يقين مىداند اما محسوسات و تجربيات را تنها داراى ارزش عملى مىداند.
دكارت بر خلاف ارسطو، در منطقى كه خودش در مقابل منطق ارسطو وضع
كرده، تنها به معقولات اعتماد مىكند و از تجربيات نامى نمىبرد. او با آنكه به
تجربه حسى اهميت داد و تا اندازهاى اهل تجربه بود[2]
آن را فقط وسيله ارتباط انسان با خارج براى استفاده در زندگى مفيد
[2] - وقتى دكارت افكارش را منتشر مىكرد مردى سراغش
رفت و به او گفت: تو اين افكار تازه را از كجا و چه كتابى بهدست آوردهاى؟ من
مىخواهم كتابخانه تو را ببينم. دكارت او را به باغچه پشت دفترش كه در آن
گوسالهاى را تشريح كرده بود برد. گوساله را به او نشان داد و گفت اين است
كتابخانه من.
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 160