responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تحليلى از زندگانى سياسى امام حسن مجتبى عليه السلام نویسنده : عاملى، جعفر مرتضى؛ مترجم محمد سپهري    جلد : 1  صفحه : 146

خدمت همين اهداف بود و در همين راستا گام برمى‌داشت.

حسنين و اذان بلال‌

شايد راه دورى نرفته باشيم، اگر بگوييم كه داستان اذان بلال هم- چنان كه در ذيل مى‌آيد- در خدمت همين اهداف قرار داشت و در مسيرى حركت مى‌كرد كه مواضع آن دو در قبال ابو بكر و عمر در آن سير مى‌كرد.

خلاصه داستان بدين قرار است: پس از رحلت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بلال ديگر در مدينه نماند و در شام به سر مى‌برد. به خاطر خوابى كه ديده بود، روزى براى زيارت قبر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به مدينه آمد. در حالى كه بر سر قبر پيامبر مناجات مى‌كرد، حسنين به منظور زيارت قبر جد و مادرشان متوجه قبر رسول اكرم شدند. چون بلال آن دو را ديد، غم و اندوه او تجديد شد. فورا به سوى آن دو شتافت و آنان را در بغل گرفت و به سينه چسبانيد و گفت: «كأنّى بكما رسول اللّه؛ گويا با ديدن شما، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را مى‌بينم.»

به او گفتند:

«اذا رأيناك ذكرنا صوتك و أنت تؤذن لرسول اللّه و نشتهى أن نسمعه الآن بعد غيابك الطويل؛

چون تو را ديديم به ياد صدايت افتاديم كه براى رسول خدا اذان مى‌گفتى.

ميل داريم كه صدايت را پس از مدت مديدى كه آن را نشنيده‌ايم بشنويم.»

بلافاصله بلال بر بام مسجد رفت و شروع به گريستن كرد. صدايش از مسجد به سوى خانه‌هاى مدينه روانه شد: «الله اكبر»، «لا اله الّا اللّه»، «محمّد رسول اللّه»؛ عواطف و احساسات مردم تحريك شد و صداى گريه و شيون شهر مدينه را فرا گرفت.

ذهبى در كتاب خود، سير اعلام النبلاء، مى‌گويد: چون بلال گفت: «اشهد انّ‌

نام کتاب : تحليلى از زندگانى سياسى امام حسن مجتبى عليه السلام نویسنده : عاملى، جعفر مرتضى؛ مترجم محمد سپهري    جلد : 1  صفحه : 146
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست