وى را به خاطر نص رسول خدا صلّى اللّه عليه
و آله جايز نمىدانند.»[1]
4. ابو زهره راجع به فتاوى صحابه مىگويد:
«... مالك به اعتبار اين كه فتواى صحابه جزء سنت است، به آن عمل
مىكرد و اگر احاديث نبوى با فتواى يكى از آنان تعارض مىداشت، قواعد و احكام باب
تعارض را اجرا مىكرد؛ اين عمل مالك تمامى احاديث پيامبر، حتى احاديث صحيح را
دربرمىگرفت.»[2]
بد نيست به سخنان شوكانى در اين زمينه رجوع كنيد.[3]
5. بعضى از مؤلفان اصول، در كتاب خود بابى گشودهاند تحت عنوان:
«اقوال صحابه در مسائلى كه مىتوان در آن نظر داد، نسبت به اقوال
ديگران به سنّت ملحق است. گفته شده: اين مطلب، مختص قول ابو بكر و عمر است.»[4]
6. آنگاه كه عمر را از قضاوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله، در مورد
زنى كه زن ديگرى را به ضرب چوبى كشته بود، با خبر كردند، «تكبير گفت و بر اساس آن
قضاوت نمود و گفت: اگر اين را نشنيده بودم، دربارهاش حكم ديگرى مىكردم.»[5]
7. على رغم اين كه عمر را از فرموده پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و
آله در مورد زنى كه بعد از افاضه، حيض مىشود خبر دادند، بر نظر خويش اصرار ورزيد.[6]
8. در داستان كنيهگذارى به ابو عيسى، على رغم اين كه به عمر خبر
دادند كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اجازه داده و خودش نيز آنان را تصديق
مىكرد، نه تنها از رأى خود