معلم بايد از اهل صلاح و پاكدامن و امين و حافظ كتاب خدا و خوش
خط و آشنا به علم حساب باشد، و بهتر آن است كه ازدواج كرده باشد. و نبايد محتسب به
شخص عزب اجازه دهد كه مكتبخانه داير كند مگر اينكه پيرمردى معروف به ديندارى و
نيكوكارى باشد و با اين همه در صورتى به او اجازه داده مىشود كه پاكيزه اخلاق و
شايسته تدريس باشد.
مربى را شايسته است كه به بچهها مهربانى كند و نخست حروف و نوشتن
آنها را به تدريج ياد دهد و پس از آشنايى كامل ايشان به حروف، سورههاى كوچك قرآن
را بياموزد. سپس عقايد دينى و پس از آن اصول حساب و نامهنگارى را ياد دهد، و آنان
را موظف بدارد كه به هنگام بيكارى به فراگرفتن خوشنويسى طبق سرمشق بپردازند و
ايشان را به حفظ آنچه املا كرده است وادار سازد. چون بچه به هفت سالگى برسد او را
به نماز خواندن بهطور جماعت مكلف كند، و نيز فرمان دهد كه به پدر و مادر نيكى كند
و از اطاعت اوامر آنان و سلام دادن و دستبوسى به هنگام ورود سرپيچى نكند و بر
بىادبى و سخن زشت و كارهايى خلاف شرع از قبيل قاببازى و تخم بازى و نردباختن و
همه انواع قمار، ايشان را بزند، اما بچه را با چوب درشت كه موجب شكستگى استخوان
شود يا چوب نازك كه دردى نداشته باشد نزند بلكه حد وسط باشد، و مىتواند با شلاقى
داراى تسمه پهن بر كفل و ران و پايين پاهايش بزند، زيرا زدن بر اين اعضا موجب
عارضه بيمارى نمىشود.
شايسته نيست كه مربى بچهها را براى انجام دادن حوايج و كارهاى خود
كه موجب ننگ خانوادههايشان باشد مانند حمل خاك و زباله و سنگ و جز آن بگمارد، و
نيز نبايد او را به خانه خود كه خالى باشد بفرستد، تا سبب تهمت نشود، و بچهاى را
براى نامهنويسى همراه با زنى نفرستد، زيرا فاسقان به بچهها حيله و خيانت
مىكنند.
معلم نبايد به زن يا دخترى نوشتن آموزد، زيرا رسول خدا از آن نهى
كرده و فرموده است: «زنانتان را نوشتن نياموزيد و آنان را در غرفهها