نام کتاب : آشنايى با قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران نویسنده : مجيدى، محمد رضا جلد : 1 صفحه : 52
3. همكارى و مشاركت شهروندان بهعنوان تنها راه اساسى براى رسيدن
به اهداف فردى و تأمين رفاه اجتماعى؛
4. حق افراد جامعه در تصميمگيرى و برنامهريزىهايى كه نتايج آن
بهگونهاى مستقيم يا غيرمستقيم به خود آنها بازمىگردد.
انديشه اسلامى با طرح حاكميت مطلق خدا بر جهان و انسان از دو بعد
تشريعى و تكوينى، تأكيد مىورزد كه خدا انسان را بر سرنوشت اجتماعى خويش حاكم
ساخته است. درنگاه دينى، حاكميت انسانى در طول حاكميت الاهى است و نه در عرض آن.[1] اسلام انسان را در مقابل خدا مطرح
نمىكند و هيچگاه به تقابل انسانمحورى و خدامحورى دامن نمىزند، بلكه در انديشه
اسلامى خدامحور، حقوقى براى انسان مطرح مىشود كه مهمترين آنها حقتعيين سرنوشت
(چه فردى و چه اجتماعى) است؛ آنگونه كه حتى هدف انبيا و ائمه كهبرپا داشتن قسط و
عدل است، بايد توسط خود مردم محقق شود.[2] در واقع
انبيا راه رانشان مىدهند و ابزار آن را فراهم مىآورند، اما اين مردماند كه نقش
اصلى را در تحققحاكميت دينى ايفا مىكنند[3]
و اين همان جايگاهى است كه مردم در انديشه اسلامى ازآن برخوردارند.[4]
حاكميت در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران
حال بايد دانست قانون اساسى جمهورى اسلامى چه نوع حاكميتى را سرلوحه
كار خود قرارداده است. قانون اساسى كه تبلور باورها و هويت مردم مسلمان ايران است،
در مقدمه خود مىگويد:
حكومت از ديدگاه اسلام برخاسته از موضع طبقاتى و سلطهگرى فردى يا
گروهى نيست ... قانون اساسى تضمينگر نفى هرگونه استبدادى فكرى و اجتماعى و انحصار
[1]. سيد محمدمهدى موسوى خلخالى، شريعت و حكومت، ص
22.
[2]. اميرالمؤمنين( عليه السلام) به هنگام تصدى
خلافت فرمود:« امامت منعقد نمىشود، تا اينكه همةةة مردم حضور يابند و بيعت
نمايند.»( نهجالبلاغه، خطبه 173، به نقل: از عباسعلى عميدزنجانى، فقه سياسى، ج 2،
ص 309.)