نام کتاب : آشنايى با قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران نویسنده : مجيدى، محمد رضا جلد : 1 صفحه : 314
البته بايد تأكيد كرد اسلام مبنا را بر صلح و دوستى و روابط
مسالمتآميز قرار داده و جنگ تنها بهعنوان امرى عارضى و استثنايى پذيرفته شده
است.[1]
بر اين بنياد، بنيانگذاران سياست خارجى بايد زمينههاى مناسب را
براى رابطه ملت و دولت ايران با ساير ملتهاو دولتها- براساس اصولى كه در قانون
اساسى آمده- فراهم كنند.[2]
2. اهداف سياست خارجى در حوزه مسائل اسلامى و انسانى
يك. تلاش درجهت وحدت جوامع اسلامى:
در ادبيات و گفتمان سياسى و حقوقى جهان امروز مفاهيمى چون تابعيت،
مليت و مرزهاى سرزمينى آنچنان در ذهنها جاى گرفته كه بسيارى آن را طبيعى و ازلى
مىپندارند و اين نكته را سخت مىپذيرند كه بسيارى از اين مرزها پديدههايى متأخر
و محصول تحولات سياسى و نظامى قرنهاى اخير است. در حقوق بينالملل و روابط
بينالملل نيز تقسيمبندىهاى جغرافيايى مزبور بهمثابه مفروضاتى قطعى در نظر
گرفته مىشود كه چون و چرا برنمىتابد. اين در حالى است كه قرآن كريم مسلمانان را
امت واحده[3] معرفى
مىكند و مىفرمايد:
إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ
فَاعْبُدُونِ؛[4] اين امت
شما امت واحده است و من پروردگار شما هستم. پس مرا بپرستيد.
بنابراين هدف اسلام آن است كه همه انسانها امتى به هم پيوسته و واحد
را تشكيل دهند و بدين ترتيب مرزهاى جغرافيايى موجود، موضوعيت خود را از دست بدهند.[5] اما
[1]. صادق حقيقت، مسئوليتهاى فراملى در سياست
خارجى دولت اسلامى، ص 342.
[2]. درباره نگرش حاكم بر سياست خارجى جمهورى
اسلامى ايران بنگريد به: علىاكبر ولايتى، ديدگاههاى جهانى جمهورى اسلامى ايران.
[3]. درباره مقولةةة امت واحده جهانى بنگريد به:
عباسعلى عميدزنجانى، فقه سياسى، ج 3، ص 66- 62.