نام کتاب : آشنايى با انقلاب اسلامى ايران نویسنده : منصورى، جواد جلد : 1 صفحه : 192
5. گروههاى ماركسيستى (معروف به جريان چپ)
هر چند انديشههاى چپ و سوسياليستى پس از نهضت مشروطه و به ويژه پس
از انحراف نهضت جنگل به ايران وارد و منتشر شد، اما تا پيش از شكلگيرى گروه موسوم
به «53 نفر» در عصر رضاخان و تشكيل حزب توده در ابتداى سلطنت محمدرضا پهلوى، به
عنوان يك نيروى تأثيرگذار در تحولات سياسى جامعه معرفى نشده بود.[1]
به دنبال فعاليتهاى فراگير حزب توده در سالهاى دهههاى 20 و 30 و شهرت اين جريان
و به دنبال آن برخورد شديد ساواك و دستگاههاى امنيتى رژيم پهلوى با آن، انديشه چپ
و قرائتهاى منشعب از آن (ماركسيسم، لنينيسم و مائوئيسم) به مثابه نگرش و
ايدئولوژى روشنفكرانى درآمد كه در عين مخالفت با مذهب و ديانت، با استبداد پهلوى و
سلطه امپرياليسم نيز مخالف بود. بر اين اساس و به واسطه تشتت و پراكندگى ذاتى
انديشه چپ، گروههاى متعددى در سالهاى 1344 تا 1356 با تكيه بر مبانى ماركسيسم و
مركب از جوانان عمدتاً دانشجو و برخاسته از طبقات متوسط شهرى، با شعار مبارزه براى
آزادى كارگران و زحمتكشان و آزادى و عدالتخواهى پديد آمدند.[2]
برخى از اين گروهها عبارت بودند از:
سازمان ماركسيستى- لنينيستى توفان؛ سازمان اتحاد مبارزه در راه ايجاد
طبقه كارگر؛ سازمان انقلابيون ماركسيست- لنينيست؛ سازمان چريكهاى فدايى خلق (كه
به دو گروه اقليت و اكثريت انشعاب يافت)؛ اتحاديه كمونيستهاى ايران؛ جبهه
دموكراتيك خلق ايران؛ گروه فلسطين (پاكنژاد)؛ گروه آرمان خلق؛ گروه گلسرخى-
دانشيان؛ گروه اعظمى.
خطمشى عمده اين گروهها، مبارزه چريكى و مسلحانه با رژيم پهلوى با
استفاده از الگوهاى مبارزه چريكى در كوبا (به رهبرى فيدل كاسترو و ارنستو
چهگوارا) و مبارزات ويتكنگها در ويتنام بود. اما بنا به مجموعهاى از دلايل،
هيچگاه موفقيتىحتى به صورت نسبى نصيب اين گروهها نشد[3]
و جز چند مورد سرقت مسلحانه از بانكها، و ترور شمارى از
[1]. ضياءالدين الموتى، فصولى از تاريخ مبارزات
سياسى و اجتماعى ايران( جنبشهاى چپ)، ص 154- 143
[2]. روحالله حسينيان، چهارده سال رقابت
ايدئولوژيك شيعه در ايران، ص 485- 476
[3]. بنگريد به: حميد روحانى، نهضت امام خمينى، ج
3، ص 529- 447
نام کتاب : آشنايى با انقلاب اسلامى ايران نویسنده : منصورى، جواد جلد : 1 صفحه : 192