نام کتاب : آزادى و دين سالارى نویسنده : سبحانى، شيخ جعفر جلد : 1 صفحه : 50
2. نبودن مانع خارجى كه از جنبش جلوگيرى مىكند.[1]
3. هر انسانى بتواند مصلحت خويش را به شيوه مورد نظر خود دنبال كند مشروط بر
اينكه به مصالح ديگران آسيبى نرساند.[2] 4. فقدان موانع در راه تحقق
آرزوهاى انسان.[3] كثر اين تعريفها كه در مورد
آزادى انجام گرفته است، از حدّ يك تعريف لغوى و به اصطلاح تعريف لفظى تجاوز
نمىكند.
مثلا تعريف نخست، كه معروفترين براى آزادى است، بيشتر جنبه تعريف
لغوى دارد و از دو نظر نارسا است:
1. نفى سلطه خارجى كاملا جنبه سلبى دارد، و بايد جنبه ايجابى آزادى
نيز در كنار آن گفته شود، فرض كنيد در جامعهاى زندگى مىكنيم كه سلطه خارجى در آن
وجود ندارد و بر فرض وجود، نمىتواند در خواستههاى ما اثر بگذارد، بالأخره بايد
تحت عاملى زيست كنيم و از آن الهام بگيريم، و در غير اين صورت از زندگى فردى و
اجتماعى بازمانده و در نيمه راه متوقف مىشويم.
چيزىكه مىتواند، جنبه ايجابى آن را بيان كند و اين است كه بگويم:
«پس از نفى سلطه و جبر، به مقتضاى طبيعت خود عمل