همانطور كه در يكى از زيرنويسهاى همين كتاب بيان شد، عوام محركه قيام
رشت معزّ السلطان و برادرش كريم خان بودند، كه فرد اخير طى دو سال گذشته دوبار به
اروپاى غربى سفر كرده است.
كريم خان حدود 20 هزار روبل- 2000 پوند- از اموال شخصى خود را صرف
آماده ساختن مقدمات اين قيام نمود و با برخى رفقاى معتمد خود پنجبار به تفليس و
ديگر نقاط قفقاز سفر كرد تا تسليحات و مهمات لازم را كسب نمايد و همراه با اين
تسليحات، در لباس مبدل، از طريق جادههاى كوهستانى و مسيرهاى بيغوله به ايران
بازگشت. در يكى از اين سفرها- حدود مارس 1909: نگاه كنيد به كتاب سفيد در مورد
ايران، ص 56، شماره 102- روسها پنج ميليون عدد فشنگ و تعداد زيادى از تفنگهايى را
كه وى مىخواست وارد ايران كند، به همراه 9 تن از ياران وى كه سرنوشتشان هنوز
نامعلوم است، توقيف كرد. او و برادرش مدت سه ماه حدود 70 تن از مجاهدين را در خانه
وسيع خود پناه دادند. در روزى كه جهت تلاش براى تصرف رشت معين گرديده بود، آنها به
گرمى با يكديگر وداع كرده و در حاليكه اميد نداشتند بار ديگر طلوع خورشيد را
مشاهده كنند به سوى ماجراجويى نوميدانه امّا، آنچنان كه معلوم شد، موفقيتآميز خود
رفتند. (همچنين نگاه كنيد به كتاب سفيد در مورد ايران، ص ص 58، 80- 79). عموما
چنين تصور مىشود، و ظاهرا به دلايل كافى، كه در واقع سپهدار نقش بسيار فرعى را
ايفا نمود و به هيچوجه نقشى فعال در انقلاب رشت نداشت و عناصر پرانرژىتر صرفا از
وى به عنوان رئيس پوشالى يا آنچنانكه ايرانيها مىگويند «مترسك» استفاده نمودند.
اكنون نيز (ژوئيه 1910) وى به عنوان يك ناسيوناليست معتقد و ثابتقدم تلقى
نمىشود، بلكه بيشتر به عنوان يك فرصتطلب نگريسته مىشود. بنابراين در چشم
هموطنانش از همان اعتبارى كه سردار اسعد برخوردار است، بهرهمند نيست. من از سوى
يك منبع موثق ايرانى مطلع شدم كه پيشروى ارتش رشت به سوى پايتخت در واقع تماما
توسط معز السلطان، عموزاده سردار منصور، رهبرى گرديد. افراد تحت فرمان وى عبارت
بودند از:
1. حاجى ميرزا موسى خان ميرپنج، كه همراه صمد خان ممتاز السلطنه
(وزيرمختار ايران در پاريس، و يكى از روشنفكرترين، دورانديشترين، و وطنپرستترين
دولتمردان معاصر ايران) نمايندگى ايران را در مراسم تشييع جنازه پادشاه فقيه
ادوارد هفتم بر عهده داشتند. موسى خان برادر حكيم الملك فعلى است و به خاطر شجاعتش
مشهور است. وى در بادامك مجروح گرديد و بعدا به پاريس آمد تا