جديدتر آنها در قزوين، ذكر كنيم. وى در
مراسله خود، كه در 11 ژانويه 1910 از تهران ارسال گرديده است، چنين مىنويسد:-
«رفتار سربازان روسى در تقريبا سراسر منطقه شمال ايران، روزبهروز
غيرقابلتحملتر مىشود و شديدا احساسات مذهبى و وطنپرستانه مردم را جريحهدار
مىسازد. بدمستى اين سربازان و تحقير آشكار مذهب اسلام توسط آنها، عواملى هستند كه
اين نهضت اعتراضآميز را به وجود آوردهاند.»
«اكنون چنين اظهار مىگردد كه هدف روسها چيزى نيست مگر ايجاد بىنظمى
در جايى كه در حال حاضر اين بىنظمى وجود ندارد، تا بتوانند خود را در اين كشور
مستقر ساخته و تا آنجا كه امكان دارد در آنجا باقى بمانند. هرگونه نظريه ديگرى
مخالف شواهد واقعى خواهد بود.»
( (تكبر سربازان روسى))
«پس در اينجا برخى واقعيات مهم وجود دارند.»
«چند روز قبل، در قزوين، چند تن از سربازان روسى كه شكمهاى خود را با
ودكا انباشته بودند، در سراسر خيابانهاى شهر ترس و وحشت آفريدند، ساكنان آنرا دچار
انزجار نمود، و با زنان و كودكان بدرفتارى كردند، در حاليكه يكى از افسران روسى،
در عوض تلاش جهت بازداشتن زيردستان خود، سه تن از عابرين را مجروح ساخته و پليسى
را كه دخالت كرده بود مورد اهانت قرار داد. سربازان، پس از اين فتح نمايان،
درحالىكه سرشار از خشم بودند مغازه يك بقال را به آتش كشيدند.»
«دو روز بعد، مجددا در قزوين، سربازان روسى وارد بازار شده و 80 عدد
كلهقند را دزديده، پليس را مورد ضرب و شتم قرار داده، و شگفت آنكه، از امتياز
حقوق برونمرزى جهت بازگشت به سربازخانه خود، بدون آنكه از طرف افسران خود مؤاخذه
گردند، استفاده كردند. ديگر سربازان روسى يك كودك را، بدون هيچ دليلى، شكنجه كرده
و مغز وى را متلاشى ساختند.»
«هنگامى كه در اثر اين زيادهرويها، حاكم قزوين نامهاى خطاب به
كنسول روسيه نوشته و در آن اين واقعيات را مطرح ساخت، نامه بدون هيچ پاسخى
بازگردانده شد. زيرا كنسول با آن تكبر خود تصور مىكرد شايسته وى نيست شكايتى را
كه عليه سربازان روسى انجام گرفته مورد بررسى قرار دهد.»