مسئله تأسيس بانك ملى با روندى نامطلوبتر
پيش مىرفت؛ گرچه مساعى سترگى براى گردآورى سرمايه لازم از طريق اعانه انجام گرفت.
حدود يكصد تن از افراد هريك پنج هزار تومان مساعدت كردند، در حاليكه پارهاى ديگر
مبلغى حتى بيشتر، تا حدود سى هزار تومان، اعانه دادند. مردم فقير هم يارى كردند.
طلاب كتب خود را و زنان زيورآلاتشان را براى حمايت بانك فروختند. تنها در تهران يك
ميليون تومان گردآورى گرديد، در حاليكه تبريز هم قول يك ميليون تومان ديگر از طرف
خود و ايالت آذربايجان را داده بود. امّا شاه موافقت با تأسيس بانك را مشروط به
دريافت يك وام فورى دو ميليون تومانى كرد، در حاليكه بانكهاى روس و انگليس هم
مشكلات و دشواريهاى ديگرى در راه تأسيس بانك مىآفريدند و تا آنجا كه ميسر بود
مىكوشيدند كسب پول براى اين بانك را دشوار و ناياب كنند. زيرا، بنا به اقوال، بر
آن بودند كه اگر بانك ملّى با سرمايه شش ميليون تومان تأسيس شود، آنان دير يا زود
كسب و كار خود را از دست داده و مجبور به كنارهگيرى به نفع اين بانك خواهند
گرديد.
بههرحال، بازمىگرديم به مسئله مجلس كه از 7 اكتبر تشكيل جلسه داده
بود. در 10 دسامبر، مجلس از مظفر الدين شاه خواستار پاسخى فورى در باب امضاء يا
عدم امضاء قانون مشروطيت گرديد. در 17 دسامبر، محمد على ميرزا وليعهد از تبريز به
تهران رسيده و صبح 30 دسامبر قانون مشروطيت را امضاء كرد و همچنين سند جداگانه
ديگرى را كه طى آن متعهد مىگشت كه لااقل مجلس موجود را به مدت دو سال منحل
ننمايد. اينكه چگونه به اين تعهد و ساير مواعيه مشابه خود پاىبند باقى ماند، بر
همگان آشكار است و در فصول آتى مورد بحث قرار خواهد گرفت.