responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 62

آنگاه كه شاه مشار اليه داخل خراسان شده بود، اهالى هر بلده از اين مملكت كه صورت انقياد ننموده بودند، فرمود قتل عام كردند. در ميان مقتولين هزاران از رجال معروف علميه و ادبيه و سايره اسلام بود.[1]

هم درين سال، شاهزاده سليم بن سلطان بايزيد كه از چند سال به اين طرف از جانب پدر به والى‌گرى ولايت طربزون منصوب گرديده بود، در محال چورتى تابع كوره تكفور طاغى از لواحق ولايت ادرنه با پدر جنگيده شكست يافت.

در روز شكست سلطان سليم، ايلچى شاه اسماعيل كه حامل پوست شيبك خان بود وارد موكب سلطانى شد. چون اين مسئله يكى از مسائل عمده تاريخى و تعلق تامى به مسائل مندرجه اين تاريخ دارد، لازم ديده شد كه در اينجا شروع به ترجمه حال سلطان سليم الملقب به ياوز كرده، درين ضمن اسباب ظهور اين وقعه و ساير وقايع راجعه به ملحمه چالدران و فتح مصر و شام و اسباب انقراض دولت چراكسه و خلفاى عباسيّه مصر و غيره به ترتيب به عرض مطالعه‌كنندگان فخام رسانيده شود.

ترجمه حال سلطان سليم خان ملقّب به ياوز

اين پادشاه قصىّ القلب دلير، در سال هشتصد و هفتاد و پنج هجرى موافق هزار و چهارصد و هفتاد ميلادى [875/ 1470] از صلب سلطان بايزيد ثانى الملقب به ولى قدم از عدم به ساحت شهود نهاد.

بعد از تحصيل علوم و فنون عاليه و آليه آن زمان، در ادبيات فارسى و عربى و تركى و يونانى وحيد دوران؛ يك اديب شيرين بيان و يك شاعر آتش زبان شد.

با اينكه مشغول به تحصيل علوم بود، در هر روز، زمانى هم معين از براى تحصيل فن حرب آن زمان و استعمال اسلحه و علم فروسيت نموده بود.

چون در مذاهب عامّه مثل آباء و اجدادش پيروى مذهب ابو حنيفه كوفى را كرده، در فقه آن مذهب متبحّر شده بود، پيروان ساير مذاهب عامه را دوست نمى‌داشت و دشمنى سخت به پيروان مذاهب خارج از مذاهب اهل سنّت مى‌ورزانيد. شخصى بسيار متعصّب و حريص سلطنت و ساعى تشكيل خلافت در ممالك اسلام‌نشين بود و آرزو مى‌كرد كه نايل سلطنت شده، وجود تمام حكم داران و امراى بلاد اسلاميه را از عالم سياسى معدوم ساخته، از براى‌


[1] - اين مطالب، ادعاهاى بى‌دليل است. البته شاه اسماعيل برخى از كسانى كه با آمدن ازبكان به هرات، دست به شيعه‌كشى زده بودند، كشت اما چنين تعابيرى از سوى مؤلف، فاقد مدرك و سند معتبر تاريخى است. در شهر هرات قاعده بود كه هر بار كه ازبكها غلبه مى‌كردند، دست به شيعه‌كشى مى‌زدند و پس از آن كه صفويان بر آن غلبه مى‌كردند، طبعا از روى انتقام، كسانى را به قتل مى‌رساندند. درباره اين وضعيت در خراسان، بنگريد: تاريخ تشيع در ايران، ج 2، ص 779 به بعد.

نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 62
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست