responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 28

شيخ جنيد كه بهم رسانيد، دفع شرّ شيخ را از عمده وجائب- واجبات- سياسيه دانسته، احكام جمع لشكر به حكام بلادى فرستاد كه نسبت انابتى به شيخ نداشتند. قشون كه در تبريز متحشّد گشت، بدون اينكه از عزم خود به احدى اطلاع دهد، على الغفله، متوجه اردبيل شد.

شيخ مشار اليه كه از ورود لشكر سلطان اطلاع بهم رسانيد، وخامت عاقبت كار را فهميده، بى‌اين كه قيام به مقابله نمايد، اولاد و عيال و خويشاوندان خود را برداشته تا به دمشق شام گريخت و جهانشاه نيز لشكر خود را برداشته مراجعت به تبريز نمود.

آنگاه كه امير حسن بيگ آق‌قويونلو به روى كار آمده، بناى دشمنى را با جهانشاه نهاد. شيخ جنيد در شامات مشغول به جلب قلوب اهالى آن سامان و تكثير مريدان و منيبان بود و مع ذلك، نظر دقت خود را از احوال آذربايجان آنى دور نيفكنده، قوّت طالع آن دو پادشاه را در ميزان تدقيق مى‌سنجيد. وقتا كه ستاره طالع حسن بيگ را در اوج اقبال ديد، با آن پادشاه باب مراسلات و مخابرات را گشود و بنا به دعوت پادشاه مشار اليه از شامات كوچ كرده، متوجه دياربكر شد.

حسن بيگ و جهانشاه كه عدوى جان يكديگر بودند، به رغم جهانشاه امير حسن بيگ در تعظيم و تكريم شيخ مشار اليه مبالغه فرموده، روز به روز قدر و منزلتش اعلا و در نتيجه، خواهر اعيانى خود خديجه بيگم را به مزاوجت ايشان داده، مرتبه [درجه‌] حرمتش را صد بالا فرمود. عمده مقصود حسن بيگ ازين رابطه مصاهرت، تكثير اعوان و انصار در بلاد حكومات متجاوره بود؛ چه مى‌دانست كه غير از اهالى دياربكر، ايلات اتراك شامات و ذو القدر و قرامانيان و غالب احشام آناطولى- آسياى صغير- و اغلب اهالى و ايلات آذربايجان، مريد و فدوى شيخ هستند.

آيا پادشاهى مثل حسن بيگ كه خيال اضمحلال و انقراض حكم داران قره قويونلو و تيموريان و عثمانيان و تأسيس شاهنشاهى آق‌قويونليان داشته باشد، عقد قرابت شيخ را از جان و دل قبول نخواهد فرمود؟ و آيا قبل از وقت به او منكشف نشده بود كه همين عقد مصاهرت، قوت قلب مريدان آذربايجانى او شده، باعث تفرقه لشكر جهانشاه خواهد گرديد؟

القصه: عقد رابطه مصاهرت نمودن شيخ با حسن بيگ كه در آذربايجان شنيده شد، مريدان آذربايجانى، چند نفر از معتبران خودشان را با نامه فرستاده، دعوت به آذربايجان نمودند. بنا به اين دعوت، شيخ مشار اليه به اعتضاد حسن بيگ و به استظهار مريدان، بى‌باكانه متوجه اردبيل شده، ظاهرا بسط بساط انابت و مشيخت و در پرده اشتغال به توطئه وسايل حكم دارى و سلطنت نمود!

جهانشاه كه وضع را چنين ديد، محض اينكه انقلابى در آذربايجان به ظهور نرسد، بالضّروره بناى حرمت و رعايت مجعوله را در حق شيخ نهاد.

چون حسن بيگ به الجاء بعض وقايع، رفتن شيخ را به آذربايجان بى‌موقع يافت، اظهار

نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 28
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست