responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 123

[ماجراى نجم ثانى و ازبكان‌]

اسم نجم ثانى، يار احمد و از اهالى خوزان اصفهان است. در اوايل عمرش زرگرى مى‌كرد. با اين جمله يكى از صناديد الواط اصفهان محسوب مى‌گرديد. آن‌گاه كه شاه اسماعيل اصفهان را ضبط نمود، يار احمد تاج قزلباشى به سر نهاد. چون بسيار جرى و دلير بود، در جنگها مردانگى و دليرى از او ظاهر گشت. اين جرأت و جسارت باعث ترقى او شده، در سال نهصد و چهارده [914] بنا به فوت نجم الدين مسعود وكيل شاه اسماعيل، ملقب به نجم ثانى و نايل منصب اميرالامرايى گرديد و شاه اسماعيل روز به روز به مرتبه‌اش افزود و فرمود در ديوان اعلى مهر او را بالاتر از همه مهرها زدند. هر روز تا صد گوسفند در مطبخ او صرف شيلان مى‌شد و هميشه سيزده ديگ نقره به جهت مطبخ طعام درو مى‌نهادند.

در سال نهصد و هفده [917] كه بنا به اغفال محمد آقاى اشيك‌آقاسى‌باشى نجم بيگ، شاه اسماعيل از براى تنبيه بابر پادشاه مصمم كشيدن لشكر به طرف سمرقند بود، نجم ثانى تدبير انگيخته استدعا نمود كه او را سردار اردو نصب نمايند. چون داراى منصب وكالت شاهى بود، شاه اسماعيل استدعاى او را قبول كرد و حكم نمود كه از امراى نامدار زين العابدين بيگ صفوى و پيرى بيگ قاجار و بادنجان بيگ روملو با او روانه ماوراءالنهر گردند.

امير نجم با شوكت تمام و عجب و غرور بيش از ادراك و اوهام، متوجه مقصد گرديد. در سال نهصد و هجده [918] كه عبيد خان و جانى‌بيگ سلطان غلبه به بابر پادشاه نموده، او را از سمرقند دواندند؛ امير نجم كه اين خبر را شنيد، دفع اوزبكان را پيشنهاد همّت ساخته، با ده دوازده هزار سوار به حدود خراسان در آمد. از عراق نيز حسن بيگ لله، با فوجى بر وى ملحق گشت و به اتفاق يكديگر متوجه ماوراءالنهر شدند و در ظاهر بلخ قريب بيست روز قرار گرفته، جمعى را به كنار آب فرستادند كه كشتى بسيار جمع آورند. بعد از آن، با لشكرى از قطرات امطار افزون، از جيحون عبور نموده، امير محمد بن يوسف را به نزد بابر پادشاه فرستاد و پيغام داد كه زودتر بدو ملحق شود. امير محمد به حصار شادمان رفته، پيغام نجم را به بابر پادشاه رسانيد و او نيز با لشكر انبوهى حركت نموده، در موقع دربند آهنين به اردوى نجم پيوست.

از آن جانب سلاطين اوزبيك كه از ورود نجم و بابر پادشاه آگاهى يافتند، غلات و حبوبات را به قلعه كشيده، برج و باروها را مضبوط گردانيدند. امير نجم به جانب حصار رفته، محاصره نمود. پولاد سلطان حاكم حصار در مقام محاصره در آمد. بعد از وقوع عهد و پيمان با كلانتران و اعيان از قلعه بيرون آمد؛ اما امير نجم عهد و پيمان خود را نكول كرده فرمود آنها را و هر چه اوزبيك در آن قلعه بود، قتل عام كرده، اولاد و عيالشان را به اسيرى بردند و از آنجا به قارشى رفتند. شيخم ميرزا كه حاكم آنجا بود، قلعه را مضبوط ساخته به مدافعه قيام نمود.

نام کتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام نویسنده : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    جلد : 1  صفحه : 123
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست