نام کتاب : انديشه هاى سياسى شيعه در عصر غيبت نویسنده : كربلايى پازوكى، على جلد : 1 صفحه : 148
تديّن، تدبير، عدالت و فقاهت است. وظايف
اجرايى زمامدار به ميزانى كه مردم خود اعمال حاكميت ملى را بر عهده مىگيرند،
تقليل مىيابد ... مشى امام خمينى قدّس سرّه بر همين منوال بوده و اگر پارهاى
موارد خلاف اين مشاهده مىشود، ضرورتهاى زمان جنگ هشتساله بوده است».[1] پارهاى ديگر دراينباره گفتهاند:
«ولايت مطلقه در عين آنكه ريشه در معتقدات دينى- شخصى آقاى خمينى دارد، اعلام آن
به صورت مطلقه با حواشى و تبعات مربوط به آن ناشى از يك اشكال و اختلاف درونى هيئت
حاكمه و متوليان خط امام جمهورى اسلامى بوده كه براى خروج از بنبستهاى اجتماعى-
اعتقادى موجود، به آن متوسل شدهاند».[2]
آشكار است كه عدهاى برآناند تا نظريه امام قدّس سرّه در مورد ولايت مطلقه فقيه
را نظريهاى جديد نشان دهند؛ نظريهاى كه در تعامل با واقعيتهاى اجتماعى،
بنبستهاى حكومتى و ضرورتهاى زمان جنگ شكل گرفته است. عمده دلايل اينان، بيانات
امام قدّس سرّه در پاريس و اوايل آمدن به تهران در مصاحبه با خبرنگاران و
سخنرانىهاى اوست كه در آنها به نقش مهم مردم و جايگاه رهبرى در نظام آينده جمهورى
اسلامى ايران اشاره كرده است. اينك به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
1. وقتى خبرنگار روزنامه انگليسى زبان گاردين (در تاريخ 10/ 8/ 1357)
از امام پرسيد «پس از رفتن شاه و به هنگام بازگشتن به ايران، آيا خود شما رهبر
نظارت يا ولايت جمهورى اسلامى خواهيد بود»، امام در پاسخ فرمود: من خود نمىخواهم
حكومت را در دست گيرم، امام مردم را براى انتخاب حكومت هدايت خواهم كرد و شرايط آن
را به مردم اعلام مىكنم.[3] 2. امام
در جاى ديگر مىفرمايد: «من در آينده [- پس از پيروزى انقلاب] همين نقشى كه الان
دارم، خواهم داشت؛ نقش هدايت و راهنمايى و درصورتىكه مصلحتى در كار باشد، اعلام
مىكنم و اگر چنانچه خيانتكارى در كار باشد، با او مبارز مىكنم، لكن من در خود
دولت هيچ نقشى ندارم»[4].
3. ايشان در مصاحبه با مجله المستقبل (در تاريخ 15/ 8/ 57)
مىفرمايد: «حكومت جمهورى