نام کتاب : امام خمينى و بيدارى اسلامى نویسنده : حسينى فر، رضا جلد : 1 صفحه : 294
مترقى بود: ماركسيسم و ليبراليسم و اين دو مكتب، حاصل آخرين
انديشههاى انسانى است و بالاتر از آن چيزى قابل تصور نيست. حال كه ماركسيسم نيز
با شكست روبهرو شد، مىتوان نتيجه گرفت كه ليبراليسم برنده نهايى است و انديشهاى
است كه بايد بر كلّ جهان تسلط يابد.»[1]
روشن است كه اين گفته، بيشتر به ادعايى غلوآميز مىماند، تا مطلبى
علمى و درخور بررسى. البته چنين ادعايى، پيشينه تاريخى هم دارد: پيش از ليبرالهاى
آمريكايى، فاشيستهاى آلمانى و كمونيستهاى شوروى نيز چنين داعيههايى داشتهاند.[2] امامخمينى، يعنى همان كه شكست
كمونيسم را پيشبينى كرد، در همان نامه تاريخى، درباره ليبراليسم نيز سخنان درخور
توجهى دارد:
شما [آقاى گورباچف] اگر بخواهيد در اين مقطع، تنها گرههاى كور
اقتصادى سوسيالسيم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايهدارى غرب حل كنيد،
نهتنها دردى از جامعه خويش را دوا نكردهايد، كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات
شما را جبران كنند؛ چرا كه امروز اگر ماركسيسم در روشهاى اقتصادى و اجتماعى به
بنبست رسيده است، دنياى غرب هم در همين مسائل، البته به شكل ديگر، و نيز در مسائل
ديگر گرفتار حادثه است! ... از شما جداً مىخواهم كه در شكستن ديوارهاى خيالات
ماركسيسم، گرفتار زندان غرب و شيطان بزرگ نشويد.[3]
واقعيت اجتنابناپذيرى كه آمريكا تلاش مىكرد آن را ناديده بگيرد،
شكلگيرى جريانهاى نيرومندى در جهان بود. براى آمريكايىها نيز روشن بود كه
[1]. براى آشنايى بيشتر با اين انديشه و
نظريهپردازان آن بنگريد به: همان، ص 201- 177.