نام کتاب : امام خمينى و بيدارى اسلامى نویسنده : حسينى فر، رضا جلد : 1 صفحه : 261
مليتها و زبانها نيز، چيزى جز اين نيست كه انسانها دريابند
كه تنها دليل برترى افراد، پارسايى و پرهيزگارى است، نه رنگ و زبان و مليت و ....[1]
بنابراين مىتوان ناسيوناليسمِ موردبحث را اينگونه تعريف كرد: «ناسيوناليسم عبارت
است از احساس وابستگى عميق به يك ملت خاص و وفادارى مطلق نسبت به آن، بهگونهاى
كه اين وابستگى، بر هر چيز ديگر مقدم شود.»[2]
با اين نگاه، به پيشينه و سير تاريخى ملىگرايى مرورى گذرا خواهيم
داشت:
مرورى بر سير تاريخى ملىگرايى و پيامدهاى آن
1. ملىگرايى در صدر اسلام
قبيله، اصلىترين محور فعاليتهاى سياسى و اجتماعى اعراب در دوران
پيش از اسلام بود. عضو قبيله، از همه حمايتها و حقوق مربوط به قبيله برخوردار
بود؛ در مقابل، او نيز با تمام وجود، وابسته و دلبسته به قبيله بود. در اين رابطه
دوسويه، آنچنان زيادهروى مىشد كه براى اعضاى قبيله، اخلاق، عدالت و همه
ارزشهاى انسانى، جاى خود را به قبيله داده بود و همين تعصبات كوركورانه، جنگها و
خونريزىهاى فراوانى را ميان قبيلهها موجب شده بود. در چنين فضايى، پيامبراكرم
(ص) به رسالت مبعوث شد و با تغيير در نگرش افراد، وفادارىها و دلبستگىهاى آنها
را به سمت دين و ارزشهاى اخلاقى و انسانى، تغيير داد.
اسلام، ملاك برترى افراد را بهجاى قبيله، نژاد و ... پارسايى آنان
قرار داد[3] و
[1].« اى مردم، شما را از ... تيرهها و قبيلههاى
گوناگونى قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد؛ همانا گرامىترين شما نزد خداوند،
پرهيزگارترين شماست.»( حجرات( 49): 13.)
[2]. اندرو هى وود، در آمدى بر ايدئولوژىهاى
سياسى، ص 290.