نام کتاب : ادبيات سياسى تشيع نویسنده : آيينه وند، صادق جلد : 1 صفحه : 223
4- محمّد بن عبد اللّه بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب
محمّد بن عبد اللّه را «صريح» و «خلّص» قريش مىگفتند، چون در ميان
مادران او تا به قريش كنيزى نبود.
علماء و دانشمندان آل ابى طالب او را «نفس زكيّه» و «مقتول أحجار
الزّيت» مىدانند.
محمّد را از جهت كثرت زهد و عبادت، «نفس زكيّه» لقب دادهاند. در
ايّام بنى عبّاس، محمّد و ابراهيم، مخفى مىزيستند. و در ايّام منصور گاهى چون يك
دوتن از عرب باديه، پوشيده به نزد پدر در زندان آمدند و گفتند: اگر اذن مىفرمايى
آشكار شويم چه اگر ما دوتن كشته شويم، بهتر از آن است كه جماعتى از اهل بيت پيغمبر
(ص) كشته شوند. عبد اللّه گفت: اگر منصور رضا نمىدهد كه شما بزرگوار و جوانمرد
زندگى كنيد، ولى نمىتواند از مرگ جوانمردانهى شما جلوگيرى كند. ابو الفرج گويد:
محمّد بن عبد اللّه گفته است: گاهى كه در ميان كوهها مخفى بودم. روزى در كوه
«رضوى» با امّ ولد بودم و از او فرزندى شيرخوار داشتم. ناگاه خبر رسيد كه غلامى از
مدينه در طلب من مىرسد. من فرار كردم امّ ولد نيز فرزندم را در آغوش كشيده و
مىگريخت كه ناگاه آن كودك از مادرش رها شد و از كوه درافتاد و پارهپاره شد.
محمّد در سال 145 هجرى با 250 نفر در ماه رجب، داخل مدينه شد و صدا به تكبير بلند
كردند. و رو به زندان منصور نهاده، در زندان را شكستند و محبوسان را بيرون كردند و
رباح بن منصور را بگرفتند و به زندان انداختند. آنگاه محمّد بر فراز منبر شد و
خطبه خواند و مقدارى از مثالب و مطاعن و خبث سيرهى منصور را تذكّر داد. مردم از
مالك بن انس استفتا كردند: با آنكه بيعت منصور در گردن ماست، مىتوانيم با محمّد
بيعت كنيم؟ مالك فتوى داد: آرى چون بيعت شما با منصور از روى كراهت بوده است. مردم
با محمّد بيعت كردند و او بر مدينه و مكّه و يمن استيلا يافت. منصور، براى او امان
فرستاد و از او خواست تا از در صلح در آيد. محمّد جواب كوبندهاى بدو نوشت و امانش
را ردّ كرد. منصور عيسى بن موسى، برادرزاده و ولىعهد خود را به همراه چهار هزار
سوار و دو هزار پياده به دفع محمّد فرستاد. عيسى، مدينه را محاصره كرد. هنگام
محاصرهى مدينه محمّد اسامى كسانى را كه با او بيعت كرده بودند، بسوزاند. آنگاه
گفت: الآن، مرگ بر من گوارا است و اگر اين كار
نام کتاب : ادبيات سياسى تشيع نویسنده : آيينه وند، صادق جلد : 1 صفحه : 223