نام کتاب : ادبيات سياسى تشيع نویسنده : آيينه وند، صادق جلد : 1 صفحه : 129
سرانجام امام، در زندان سندى بن شاهك، به گفتهى ابو الفرج
اصفهانى بر اثر شكنجه، و به قول مسعودى بر اثر سمّ شهيد شد. 8
سياست آشتى و فضاى باز سياسى! رشيد را سودى نبخشيد و دوباره دچار
انقلاب و شورش شد. به ملاحظهى همين امر حكومت، شروع به آماده كردن زمينهى روانى
شد، تا بتواند با خيزشى و اقدامى جدّىتر، به سركوبى تمام شورشها برخيزد. مأمون
به قول خود حجّت را تمام كرده بود. اين بود كه در مجلسى گفت، «مىشنوم كه كسانى،
در عقيدهى من نسبت به على بن ابى طالب، سخنانى مىگويند، سوگند به خدا من هيچكس
را چون او دوست ندارم. ولى اينان (آل على)، بيش از همهى مردم نسبت به ما خشم و
نفرت دارند، و بيش از حد سعى در از ميان بردن حكومت ما مىكنند. بعد از اينكه ما
به خونخواهى آنان برخاستيم و با آنان تشريك مساعى كرديم، باز چون بنى اميّه با ما
رفتار مىكنند. حتّى آنچه با ما مىكنند با بنى اميّه نمىكردند.» 9
ابو الفرج اصفهانى آورده است كه: رشيد كمى قبل از زندانى كردن امام
موسى كاظم (ع) بر سر قبر پيامبر (ص) چنين مىگفت: «اى پيامبر، من از تو دربارهى
كارى كه مىخواهم انجام دهم، عذر مىخواهم، برآنم كه موسى بن جعفر (ع) را به زندان
بيفكنم زيرا او مىخواهد در ميان امّت تو اختلاف افكند و خونريزى به راه اندازد!»
10
قضيهى ولايت عهدى امام رضا- عليه السّلام-
مأمون پس از استقرار در خراسان، به سراغ گروهى از فرزندان على (ع) كه
در مدينه سكنى داشتند، فرستاد و آنها را از جمله على بن موسى الرضا (ع) به نزد
خود خواند.
مأمور اين كار عيسى بن يزيد جلودى از اهل خراسان بود. او امام (ع) و
بنى هاشم را از طريق بصره به خراسان آورد. 11
مأمون طرح خود را در مورد ولى عهدى امام (ع) با فضل بن سهل و برادرش
حسن بن سهل، در ميان گذاشت و آندو را براى كسب رضايت امام (ع)، نزد او فرستاد.
حضرت به هيچوجه نپذيرفت و آندو اصرار ورزيدند. سرانجام يكى از آن
دو تن كار را به تهديد كشاند و سخنان تهديد بر زبان راند. و آن ديگرى آشكارا گفت:
«به خدا
نام کتاب : ادبيات سياسى تشيع نویسنده : آيينه وند، صادق جلد : 1 صفحه : 129