نام کتاب : اختران فقاهت بررسى زندگى علمى و سياسى گروهى از علماى سده اخير نویسنده : انصارى قمى، ناصر الدين جلد : 1 صفحه : 206
از ديگر مظاهر ترويج مرحوم حاجى از فقها و دانشمندان بزرگداشت
آنان در مقابل دولتيان بود.
علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى مىنويسد:
آيت اللّه شيخ جواد رشتى، از شاگردان ميرزاى شيرازى، از كسانى بود كه
در امربهمعروف و نهىازمنكر از هيچكس واهمه نداشت و پروا نمىكرد.
زمانى ناصر الدين شاه، به همين سبب او را از رشت به تهران طلبيد.
مرحوم حاجى ملاعلى كنى- با تكريم و تجليل از مقام او- موجب تبرئه وى
و اعتذار شاه از او گرديد، و با كمال احترام به رشت بازگشت تا در سال 1309 ه. ق،
بدرود حيات گفت.[1]
در همين موضوع، اين قضيه بسيار معروف است كه:
عاملان ناصر الدين شاه نسبت به آيت اللّه ميرزا محمود طباطبائى، عموى
پدر آيت اللّه بروجردى، سخنچينى كردند و خاطر ناصر الدين شاه را مشوش نمودند. شاه
براى واضح شدن امر، ايشان را از بروجرد به تهران طلبيد. اين خبر به گوش مرحوم حاجى
رسيد. وى با اينكه با مرجع بزرگ ديگر تهران، آيت اللّه سيد محمّد سنگلجى طباطبائى
(د. 1320 ه. ق)، در بعضى امور اختلاف نظر داشت، صبحگاهان پس از اداى نماز، يكه و
تنها به منزل مرحوم طباطبائى شتافت و دق الباب كرد. خادم منزل در را باز كرد و با
كمال تعجب ديد شخصى در آن صبح زود اجازه ملاقات مىخواهد. وى با اعتراض بدو- كه
آقا اكنون با كسى ديدار ندارد و شما پس از اين بياييد- بالاخره ايشان را خبر كرد.
آقا به كوچه آمد و با كمال تعجب مشاهده نمود كه آيت اللّه ملاعلى كنى، مجتهد
باشكوه و با نفوذ پايتخت، تنها ايستاده است. مرحوم حاجى پس از سلام و تعارفات
معمول فرمود: شاه، ميرزا محمود بروجردى را به مركز طلبيده است و