2. اخلاق: اخلاق
يعنى تزكيه نفس و تهذيب روح و در يك كلام تخليه و تحليه. تخليه يعنى پيرايش سرزمين
جان و روح از همه صفات زشت و ناپسند يا همان رذائل، و تحليه يعنى آرايش جان به همه
صفات زيبا و انسانى- الهى يا همان فضائل نفسانى، اخلاق يعنى متخلق شدن به اخلاق
الهى و متأدب شدن به آداب او و خلق و خوى خوبان و پاكان جهان را پيدا كردن و در يك
جمله: اخلاق يعنى چنان كه صورت ظاهر ما انسان است سيرت باطن ما نيز انسانى باشد كه
كاملترين صورت در جهان امكان صورت انسان است.
3. عمل
صالح: عمل صالح در منطق شريعت دو شعبه دارد كه يكى جنبه اثباتى و ايجابى آن است و
آن انجام هر كار خوب و مثبتى است كه عقل يا نقل يا هر دو شايسته بودن آن را تضمين
كردهاند و اصطلاحاً «مما ينبغى أن يفعل» است يعنى همه واجبات و مستحبات شرعى و در
كلام كاملتر، جميع حسنات عقلى و نقلى. و ديگرى جنبه سلبى آن است كه اجتناب از هر
كار بد و ناپسند عقلى و نقلى باشد و در كلامى جامع، انجام طاعات و اجتناب از
معاصى.
قرآن كريم
در آيات فراوانى ايمان و عمل صالح را رمز صلاح و فلاح و نجات انسان دانسته و از
جمله در سوره مباركه «العصر» مىفرمايد: وَالْعَصْرِ^ إِنَّ الإِنسَانَ
لَفِي خُسْرٍ^ إِلا الّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ[1] صحت
استثنا گواه آن است كه از «الانسان» عموم انسانها اراده شده است و گويا فرموده:
«كل انسان يعنى تمام انسانها- با چندين تأكيد: 1. قسم؛ 2. كلمه «إنّ» كه براى
تحقيق است؛ 3. لام تأكيد- در زيان كارىاند مگر كسانى كه ايمان آوردهاند و همه
كارهاى صالح و شايسته را انجام دادهاند.
و در آيات
متعدد ديگرى رمز سعادت را خودسازى و تزكيه نفس مىداند، از جمله در سوره مباركه
«الشمس» با هفت يا يازده سوگند مىفرمايد: قَدْ أفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا^
وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا[2] به تحقيق
هر كس نفس خويش را تزكيه كرده رستگار شده و هر كس