2. صاحب حق
ميتواند حق خود را اسقاط كند و از آن صرف نظر نمايد، خواه به زبان، اسقاط حق كند،
خواه در عمل رفع يد نمايد.
دليل: زمام
امر حق در دستان صاحب حق است. او ميتواند حق خود را ابقا كند و از آن استفاده كند
يا آن را اسقاط نمايد.
بررسى يك
مطلب: حقوق از نظر قابل نقل و انتقال بودن سه گونه است:
الف) حقوقى
كه هم قابل نقل اختيارى است[1] و هم قابل
انتقال قهرى است.[2] گفتنى است
حق الاختصاص از اين قسم است. در اين باره توضيحات بيشترى داده خواهد شد.
ب) حقوقى
كه نه قابل نقل اختيارىاند، نه انتقال قهرى. مثل حق حضانت و ولايت.
ج) حقوقى
كه قابل نقل اختيارى نيستند، ولى قابل انتقال قهرى هستند. مثل حق شفعه و حق خيار.[3]
حق اختصاص
مورد بحث از حقوقى است كه قابل انتقال قهرى هست و در اين ترديدى نيست، اما آيا
قابل نقل اختيارى هست يا نه؟ پاسخ اين است كه قطعاً قابل بيع نيست، چون بيع مبادله
مال در مقابل مال است و حق، غير از مال است. قابل اجاره هم نيست، چون اجاره هم، بر
منافع است كه مال ميباشند. ولى دايره وصيت، هبه، صلح و ... وسيعتر است و به حق نيز
تعلق ميگيرد؛ بنابراين، اين قسم از نقل مورد بحث است. وصيت كردن، هبه مجانى و بدون
عوض، و صلح بدون عوض صحيح است و مانعى ندارد.
[3]. البته قسم چهارمى هم وجود دارد. يعنى حقى
قابل انتقال قهرى نباشد، ولى قابل نقل اختيارى باشد. اما چون براى اين قسم مثالى
وجود ندارد در تقسيم حقوق نيامده است.