صدوق و طوسى
آنها را نوشتند- همه احاديثى را كه اصحاب ائمّه روايت كردند، در بر ندارد و اينان
از آنها جز احاديثى- از اصول چهارصدگانه و جز آن- را كه نزدشان صحيح بود، نياوردند
و ثابت نشده كه آنان به همه اصول چهارصدگانه دست يافتند.
سيّد
امين در اعيان الشيعه مىنگارد:
بعضى
از اصول چهارصدگانه تا عصرهاى متأخِّر، در گنجههاى كتاب نزد علماى شيعه (مانند
حرّ عاملى، مجلسى، مير لوحى معاصر مجلسى[1]
ميرزا حسين نورى و ديگران) باقى ماند و بيشتر آنها تلف شد، ليكن مضامين آنها در
مجاميع كتب حديثى محفوظ است؛ زيرا علماى ما از اوائل سده چهارم تا نيمه اول قرن
پنجم، كتابهايشان را از آنها و ديگر كتابهاى حديثى صحيح، سامان دادند[2].
در
اينجا كلام استاد عبدالحليم را در كتابِ «الإمام جعفر الصادق» نقل مىكنيم. وى
هنگامِ سخن درباره تدوين مىگويد:
ليكن
«على» به تدوين پرداخت و شيوه تدوين را ميانِ پيروانش باقى گذاشت. وى به روش خويش
اطمينان و اعتماد داشت. او همان كسى است كه پيامبر دربارهاش مىگويد: على با قرآن
و قرآن با على است و هرگز اين دو از هم جدا نمىشوند تا در حوض بر من درآيند ...
مذهب
شيعه در سينه حافظان و ناقلانِ حديث به وسيله تدوين فقهى استقرار يافت با املا به
فرزندان و آنان به فرزندانشان؛ وبه ويژه زين العابدين و زيد و باقر
[1] . محدّث نورى در مستدرك الوسائل 1: 32، مىنويسد:
مير لوحى معاصر مجلسى اول و دوم است و با او در اصفهان ساكن بود. نزد وى كتابهاى
نفيس و ارزشمندى وجود داشت؛ مانند كتاب الرجعه( اثر فضل بن شاذان)، الفرج الكبير
فى الغيبة( اثر ابو عبدالله، محمّد بن هبة الله بن جعفر وراق طرابلسى)، كتاب
الغيبة( اثر حسن بن حمزه مرعشى) و ديگر كتابها كه با وجود نياز شديد مجلسى به
آنها، به وى اطلاع نداد.
بنابراين، عدم دستيابى به روايت،
سواى فحص، داراى اسبابِ زيادى است؛ از جمله آنها بخلِ صاحب كتاب مىباشد( چنان كه
در مورد مذكور ملاحظه شد) و ...